۱۳۸۸ بهمن ۷, چهارشنبه

از ماست که بر ماست

به نام خدا، اللهم عجل لولیک الفرج، سلام
شاید همیشه عده ای باشند که برای هر حادثه که پیرامون شان اتفاق می افتد، به دنبال عامل و مسبب بیرونی باشند. این افراد همیشه درحال غرولند کردن و شکایت از وضع موجودند. اما وقتی همان افراد، کلاهشان را قاضی کنند، خواهند دید که بسیاری از مسایل که برایشان رخ داده ریشه در رفتار و عملکرد گذشته آنان داشته است و با اصلاح خود یا انجام مواردی که در حیطه ی خودشان است آن مسائل به راحتی قابل حل است.
توسعا وقتی ما مسایل رخداده پس از انتخابات دهم را مطالعه می کنیم و شخصیت های محرک و مروج فتنه را بررسی می کنیم، می بینیم که اکثرا همان ها هستند که در فتنه های قبلی کشور دست داشته اند و متاسفانه قوه قضاییه با اهمالی عجیب، همیشه از خطاهای آنان چشم پوشی کرده و فتنه ی آنها را به صورت آتش زیرخاکستر نگه داشته است.انشاالله که عمدی نباشد. من باب نمونه اگر مسئولان قضایی، آمران و محرکان و عاملان وقایع تیر87را قلع و قمع می کردند یا مفسدان اقتصادی را رسوا، مطمئنا ماشاهد وقایع پس از خرداد88 نبودیم و این همه لطمه ی حیثیتی به این نظام وارد نمی شد. اگر آن روز ریشه ی این نامحرمان از نقاط حساس نظام کنده شده بود، امروز به دنبال ارتباطات آتها با عوامل مزدور خارجی نبودیم. ما هرچه می کشیم از کوتاهی خودیها می کشیم... .
حال یک شعرمستزاد از مرحوم ملک الشعرای بهار - که بی ارتباط با نام وب لاگم نیست- برایتان می آورم. مرحوم بهار این شعر را برای اوضاع وخیم آن روز آورده است و لازم به ذکر است که پس از انقلاب و با گسترش افکار امام خمینی و به ویژه در دوران دولت نهم و دهم با شروع خودباوری و برگشت به آموزه های اسلام و امام، این ملت خود را بازیابی کرده است و با سرعت به سمت پیشرفت و تعالی- که آرزوی سراینده ابیات زیر بوده است- می رود. امید است خدا ما را دراین مسیر ازشر دشمانان دانا و دوستان نادان حفظ کناد.
این دود سیه فام که از بام وطن خاست از ماست که بر ماست
وین شعله سوزان که برآمد ز چپ وراست از ماست که بر ماست
جان گر به لب ما رسد از غیر ننالیم با کس نسگالیم
از خویش بنالیم که جان سخن این جاست از ماست که بر ماست
یک تن چو موافق شد، یک دشت سپاه است با تاج وکلاه است
ملکی چو نفاق آرد، او یکه وتنهاست از ماست که بر ماست
ما کهنه چناریم که از باد ننالیم برخاک ببالیم
لیکن چه کنیم آتش ما در شکم ماست از ماست که بر ماست
اسلام گر این روز چنین زار وضعیف است زین قوم شریف است
نه جرم ز عیسی نه تعدی زکلیساست از ماست که بر ماست
ده سال به یک مدرسه گفتیم وشنفتیم تا روز نخفتیم
و امروز بدیدیم که آن جمله معماست از ماست که بر ماست
گوییم که بیدار شدیم این چه خیالی است بیداری ما چیست
بیداری طفلی است که محتاج به لالاست از ماست که بر ماست
گویند بهار از دل وجان عاشق غربی است یا کافر حربی است
ما بحث نرانیم درآن نکته که پیداست از ماست که بر ماست

ریگی

به نام خدا، الهم عجل لولیک الفرج، سلام
در محل کار معمولا به علت مشغله نمی توانم از رسانه ها استفاده کنم، معمولا آن چند ساعت را از شنیدن اخبار محرومم. البته این هم عیب است و هم حسن. از آن جهت حسن است که بی خبری، خوش خبری است (no news good news) و از آن جهت عیب که ممکن است، خبرهای خوش را دیرتر دریافت کنی. بعد از ظهر سه شنبه پس از یک روز کاری بسیار سخت و پرتنش به خانه برگشتم و طبق عادت شبکه خبر تلویزیون را روشن کردم، در حین اخبار خارجی، زیرنویس شبکه را خواندم که خبر دستگیری عبدالمالک ریگی این تروریست وهابی- آمریکایی را نوشته بود. نمی دانید چقدر خوشحال شدم، اشک شوق به چشمانم نشست. آخر بارها و بارها، صحنه هایی که اراذل تحت فرمان این مزدور خائن، تیر خلاص را به سر سربازان بیگناه این مرز و بوم می زدند را دیده بودم و غم آن همیشه به دلم بود که این سربازان دور از خانه و کاشانه که برای حفظ و حراست از خاک این وطن به غربت رفته اند را چگونه بدون هیچ دلیلی به این طرز فجیع می کشند و آن هم به دست کسانی که خود را ایرانی می دانند. غم آنها بردلم بود، اما نیک می دانستم که خون بیگناهان به زمین نمی ماند. مسافران جاده تاسوکی، نمازگزاران مسجد علی ابن ابیطالب(ع)، کارمندان سپاه، سرداران سپاه ، مردم عادی شیعه و سنی، سربازان مرزبان، همه و همه بدون گناهی، فقط و فقط به خاطر خباثت های یک عده مزدور وطن فروش مورد حمایت آمریکا و انگلیس و اسرائیل و عربستان و پاکستان جهت خوش خدمتی به اربابانشان روی داد. اما بار دیگر خدا با گرفتار کردن این ملعونان به چنگال نیروهای امنیتی ایران نشان داد که خون بیگناه زمین نمی ماند و دامن قاتلان را می گیرد.
آن بعد از ظهر تا شب، شاید دهها بار خبر ریگی را از شبکه های مختلف سیما دیدم و لذت بردم. خوشحالی من بیشتربه خاطر خانواده های آن مقتولان بود که عامل و آمر این جنایات را در چنگال عدالت می دیدند. خوشحالی دیگر من بابت این بود که مردم سیستان و بلوچستان بعد از چند سال کمی خوشحال شدند و دوباره احساس امنیت کردند و این عامل اختلاف بین شیعه و سنی را در چنگال قانون دیدند. امیدوارم ؛ خبر بعدی ، خبر دستگیری و دادگاه مسعود و مریم رجوی، سران منافقین که در طول هشت سال جنگ تحمیلی در کنار صدام جنایتکار به مردم ایران و مام وطن خیانت کردند، باشد. به امید آن روز.

ضربه فنی باحضور

به نام خدا، اللهم عجل لولیک الفرج، سلام
فتنه های اخیر هر آفتی که بود و هر ضرری که برای این مملکت و نظام داشت، یک فایده اساسی داشت؛ اینکه باعث آگاهی مردم از ارزش واقعی حضورشان در یوم الله های مختلف این نظام شد. برای نمونه اگر 22بهمن ماه سال های قبل را می دیدید، یک سری راهپیمایی و تجمعات کم روح بود که بسیاری از مردم و مومنان برای ادای تکلیف شرعی حضور، به خیابان می آمدند و سریعا برمی گشتند. بسیاری بودند که می گفتند تکلیف، حضوراست، این که برای این مهم ازخانه خارج شویم. در اصفهان بعضی را که من می شناختم تا خیابان سپه و میدان امام می آمدند و سریع برمی گشتند و جمعیت کمی برای استماع سخنرانی و قطعنامه پایانی راهپیمایی می ماندند. اما در 22بهمن امسال همه آمدند، حتی آنها که در بسیاری مواقع این مراسم ها را زاید و تشریفاتی و خرج تحمیلی می دانستند و نمی آمدند. همه آمدند و تا آخر ماندند و از طایفه منافقان لجن پوش هم خبری نبود.
این فتنه و انعکاس ماهواره ای و اینترنتی به مردم فهیم ایران نشان داد که هنوز این حضورها موثر است. وقتی تمامی مراجع دلسوز و در راس آن ها مقام معظم رهبری حضور در این گونه مراسم را تکلیف می دانند، بیهوده نیست. زمانی که در اغتشاشات پس از انتخابات، نماز جمعه ، روز قدس ، 13آبان و 16آذر این جمعیت اندک معاندان با هزارترفند رسانه ای رسانه های استکبار، به هزاران و صدها هزار تبدیل می شد، مردم دلسوز ایران زمین دانستند که باید آن گونه بیایند که جای هیچ گونه حرف و حدیث و جای هیچ عرض اندامی نباشد. پس آمدند و چه خوب آمدند.
آری این مردم به چشم خود دیدند نیاز به حضور را. فهمیدند که اگر اندکی کوتاه بیایند، نامحرمان با انواع رسانه های مکار خود همه چیز را وارونه نشان می دهند. مردم چنان آمدند که دیگر جای هیچ حرفی نماند. آنهایی که باز بخواهند این حضوررا جور دیگر نشان دهند مطمئن باشند که در جماعت حمقا رده بندی خواهند شد.
در مسابقات رزمی اگر در انتظار امتیازگیری باشی، شاید به ناداوری ها دچار شوی اما اگر حریف را ضربه فنی - ناک اوت- کردی دیگر هیچ ناداوری، نمی تواند ناداوری کند. حضور حماسی مردم آگاه ایران در 22بهمن با ضربه فنی کردن حریف فرقی نداشت. همه ی مخالفان داخلی و خارجی نظام را مات کرد. حال اگر هنوز اندک شماری از ماهواره نشینان هنوز در پی مزخرفاتی چون ساندیس و کیک و اضافه کاری و اجبار کارمندان و غیره هستند، آن دیگر ازحماقت خودشان است و لاغیر. من همیشه دوستانی را که اندک مخالفتی با شرایط حاکم دارند را به حضور و دیدن از نزدیک این صحنه ها فرا می خوانم تا قدرت نظام را به چشم خود ببینند و باطل بودن و اخبار و تحلیل های شبکه های ماهواره ای و اینترنتی معاند به عینه برایشان ثابت شود.
آری؛ این حضور که جوابی به یاوه گویی های آن معاندان بود مرا یاد شعر معرو ف زیر اندخت که می گوید:
عدو شود سبب خیر، اگر خدا خواهد...

هالوکاست در ایران

به نام خدا، اللهم عجل لولیک الفرج، سلام
چندی است که پس از وقایع انتخابات دهم ریاست جمهوری ایران و آشکار شدن دست پلید انگلستان و صهیونیست ها در اجرا و مدیریت فتنه های وابسته به آن، عده ای از دلسوزان ایران و انقلاب طرح قطع رابطه با دولت موذی و جنایتکار انگلیس را مطرح کرده اند و حتی به تریبون مجلس هم کشانده اند. وقتی این خبر را خواندم بسیار خوشحال شدم و آرزو کردم که انشاالله در پس این سخنان انقلابی و ملی، عمل هم باشد و بتوانیم دست انگلیس و ایادیش را به مانند آمریکا و اسرائیل از میهنمان قطع کنیم. با شنیدن شیطنت های اخیر آنها در وقایع پس از انتخابات ناگهان یاد جنایات این خبیث ها در دوران جنگ جهانی اول در ایران افتادم. به آرشیوی که ازبریده روزنامه ها دارم مراجعه و مطلب نسل کشی در ایران که متعلق به چهار-پنج سال پیش بود را دوباره خواندم و حیفم آمد که این جنایت را دوباره ننویسم. لذا به اینترنت مراجعه و مطالب را گرفته برای شما می گذارم. امیدوارم آن اندک بیماردلانی که به جای غم ملت،غم بیگانگان دارند، به خود بیایند و ببینند که آنها که امروزه این چنین سینه چاک از بی قانونی ها و دروغ های آنها حمایت می کنند و جامعه رو به رشد ایران را دچار التهاب می کنند همان قاتلان پدران و مادران ما ایرانیانند. آنهایی که به دامن این جنایتکاران پناه برده اند بدانند که از آنها پست ترند. آنهایی که درباره هالوکاست جعلی یهودیان قلم فرسایی می کنند بدانند که اگر منصف باشند باید از این هالوکاست بنویسند و بس.
حال قسمت هایی از مطلب را برای شما می گذارم تااز نسل کشی که در آن پدران و مادران و برادران وخواهران ما را قتل عام کرده اند آگاه شوید و هر کس به فراخور توان خویش در اطلاع رسانی به دیگران در این خصوص تلاش کند:
دکتر مجد، بر اساس اسناد غني موجود در مرکز اسناد ملّي ايالات متحده آمريکا (نارا)، تصويري هولناک از ايران در سال‌هاي جنگ اوّل جهاني و پس ازآن به دست داده است. اسناد علني شده دولت آمريکا درباره دوره تاريخي فوق، که در اين کتاب دکتر مجد براي نخستين بار عرضه مي‌گردد، ثابت مي‌کند که بزرگترين نسل‌کشي سده بيستم ميلادي در ايران رخ داد و ايران بزرگترين قرباني جنگ اوّل جهاني بود. طبق تحقيق دکتر مجد، در طول سال‌هاي 1917-1919 بين هشت تا ده ميليون نفر از مردم ايران در اثر قحطي يا بيماري‌هاي ناشي از کمبود مواد غذايي و سوءتغذيه از ميان رفتند و جمعيت ايران به شدت کاهش يافت.
محمدقلي مجد به بررسي علل اين قحطي نيز پرداخته و دولت بريتانيا را به عنوان عامل و مسبب اصلي اين نسل‌کشي بزرگ تاريخ شناسانده است. قحطي درزماني رخ داد که ايران درزير سلطه ی ارتش اشغال‌گر بريتانيا بود. در آن زمان، ايران تأمين‌کننده اصلي مواد غذايي و سیورسات مورد نياز ارتش بريتانيا درمنطقه به‌شمار مي‌رفت وبخش مهمي از محصولات کشاورزي ايران به‌وسیله ارتش بريتانيا و پيمانکاران آن خريداري مي‌شد. اين سياست سبب کاهش شديد مواد غذايي در ايران شد. عجيب‌تر اينجاست که ارتش بريتانيا مانع از واردات مواد غذايي از بين‌النهرين و هند و حتي از ايالات متحده آمريکا به ايران مي‌شد. در حالي‌که در بين‌النهرين (عراق) و هند وفور غله وجود داشت، در ميانه اين دو سرزمين، ايران از کمبود غله در رنج بود. در اين سال‌ها، دولت بريتانيا ايران را از درآمدهاي نفتي خود نيز محروم کرد. به‌طور خلاصه، به تعبير دکتر مجد، بريتانيا از قحطي و نسل‌کشي در ايران به عنوان ابزاري براي سلطه بر سرزمين ما بهره برد.
عجيب اينجاست که، به‌رغم گذشت سال‌ها، تاکنون درباره اين قحطي بزرگ و شگفت‌انگيز و تأثير آن در سرنوشت تاريخي ايران پژوهشي منتشر نشده و اين حادثه عظيم به‌کلي مسکوت مانده وبه يکي از رازهاي بزرگ سده بيستم بدل شده بود. قحطي بزرگ سال‌هاي 1917-1919 در ايران را مي‌توان((هالوکاست واقعي )) دانست. بي‌ترديد، شناخت اين حادثه مدهش بر نگرش پژوهشگراني که درباره علل عقب‌ماندگي ايران در سده بيستم و ريشه‌هاي صعود ديکتاتوري پهلوي و پيامدهاي آن کار مي‌کنند، تأثير عميق بر جاي خواهد نهاد.
لازم به ذکر است که ایران در سال 1956 مجددا به جمعیت بیست میلیونی خود در سال 1914 رسید که عمق فاجعه و ضربه هولناکی که به ایران زده اند را مشخص می کند.
دکتر محمدقلي مجد محقق ايراني مقيم ايالات متحده آمريکاست. او در سال 1324 ‏ش. به دنيا آمده ، تحصيلاتش را در دانشگاههاي سن اندريو (1970) و منچستر (1975) ‏و کرنل (1978) با درجه دکترا به پايان برده و سپس در دانشگاههاي مختلف آمريکا، از ‏جمله دانشگاه پنسيلوانيا، تدريس کرده است .
محمدقلي مجد محققي برجسته و پرکار است. پيش‌تر سه اثر از او در موضوعات زير منتشر شده است :
- سياست تقسيم اراضي کشاورزي در دوران محمدرضا پهلوي،
- رضا شاه و غارت ايران،
- غارت آثار باستاني ايران در دوره رضا شاه.

جشن پوریم

به نام خدا، اللهم عجل لولیک الفرج، سلام
چند روز پیش در اینترنت مشغول جستجوی درباره نسل کشی ها بودم و با کلید واژه ی هالوکاست در ایران، در سایت گوگل جستجو می کردم که یک مطلب که تا به حال نشنیده و نخوانده بودم- در سایت فردا- نظرم را به خود جلب کرد. لذا این مطلب را با اندکی تغییربرای شما می گذارم تا انشاالله هر زمان که من و شما وقت کردیم به دنبال بررسی صحت این مطلب برویم. البته چون این مطلب آن گونه که نویسنده سایت نوشته بود؛ عینا درکتب یهودیان وجود دارد، برآن شدم که حتما در وبلاگم بیاورم تا اگر دوستان اطلاعاتی در این خصوص دارند برایم ایمیل کنند:
جشن پوریم که در برخی از نقاط اروپا و آمریکا برگزار می‌شود، به جشن ایرانی‌کشی نیز مشهوراست. این جشن براساس داستانی در تورات است . در این 3 روز 70 هزار نفر از ایرانیان که در میانشان زنان و کودکان نیز قرار داشتند با بی‌رحمی تمام به قتل رسیدند و اموالشان به غارت برده شد. این نسل‌کشی بی‌سابقه مطابق با روز 13 و14فروردین بوده است. نام این جشن از کلمه پور به معنای قرعه گرفته شده است. از آن جهت که هامان برای یافتن مناسب‌ترین روز برای اجرای نقشه این قرعه را انداخت.به گزارش «فردا»، بر مبنای کتاب استر, خشایار شاه در روز جشن تاجگذاری در حال مستی از ملکه «وشتی» می‌خواهد در برابر مردان آمده تا زیبایی او را به رخ میهمانان بکشد. اما ملکه به دلیل حجب و حیا و عفت ایرانی‌اش قبول نمی‌کند و پادشاه خشمگین شخص دیگری را به عنوان ملکه انتخاب می‌کند. ملکه جدید که «هدسه یا استر» نام دارد, به همراه عده‌ای از زنان زیبا به قصر آمده تا با همکاری پسرعمویش مردخای که قیم او نیز هست هامان وزیر خشایار شاه را برکنار کرده و بکشند. بعد از هامان, مردخای را جانشین وی می‌کنند. آنها سپس از خشایار شاه اجازه کشتن دشمنان یهود را در 3 روز متوالی می‌گیرند. این جمع در این 3 روز 70 هزار نفر از ایرانیان که در میانشان زنان و کودکان نیز قرار داشتند, با بی‌رحمی تمام به قتل رسانده و اموالشان را به غارت می‌برند. گفتنی است یهودیان هنوز هم با گذشت 26 قرن به مناسبت این پیروزی و قتل عام بی‌سابقه تاریخی جشن می‌گیرند. آنها در این روز(15فروردین) لباس‌هایی شبیه شخصیت‌های داستان پوشیده و با بازی‌ کردن نقش‌های آنها این جنایت بزرگ را تجدید خاطره می‌کنند. جالب است که آنها نانی می پزند به شکل گوش که در وسط آن مربای قرمز رنگ می گذارند سمبل خون هامان وزیروایرانیان است وبه آن گوش هامان میگویند و به زبان عبری به آن هامان تاشن میگویند و در آن روز نان را میخورند و به هامان نفرین و فحش میدهند. درگذشته در ایران در زمان عید پوریم که ما آنرا نمی شناختیم، مردم میگفتند که در آن نان فتیر، خون بچه های ما را می ریزند. چون در ذهن تاریخی ما به صورت گنگ باقی مانده بود و ما میدانستیم که این فتیر ربطی به خون ما داشته ولی اصل ماجرا را آنها از ما پنهان کرده بودند .جالب است که انها قبر استر و مردخای(در همدان) را طوری درست کرده اند که در ورودی آن بسیار کوتاه است تا هرایرانی که به آنجا میرود، دولا وارد شود، به اینگونه به آنها تعظیم کند.این نسل‌کشی بی‌سابقه مطابق با روز 13 فروردین بوده است. این نحسی 13 که برخی از آن اسم می برند مرتبط با پوریم و این نسل کشی است. ایرانیان از همان زمان, سیزدهم فروردین را به عنوان نماد مبارزه و اعتراض به جنایت برخی یهودیان آن زمان که آنها را سراسیمه از خانه و کاشانه‌شان فراری داده‌ بودند, برگزیده و سر به کوه و صحرا می‌گذارند.این نسل‌کشی را می‌توان نوعی هولوکاست به حساب آورد. هولوکاستی که در طی 3 روز 70 هزار ایرانی (البته بسیاری از منابع و کارشناسان این رقم آورده شده در تورات را دور از ذهن می دانند)به قتل رسید. هولوکاستی که تبدیل به یکی از بزرگترین جشن‌های آیینی یهودیان شده است. یهودیان در این روز برای شکرگزاری به درگاه خدا روز گرفته و به رقص و پایکوبی می‌پردازند.استر نام آخرين دفتر از كتاب تورات است. اين كتاب در اواخر عهد هخامنشي و يا پس از آن نوشته شده است. بنابر نوشته بسیاری از مورخین و کارشناسان تاریخ, مطالب كتاب استر تماما در خدمت مصالح رباخواران حاكم بر جهان، يعني صهيونيست ها و فراماسون ها است. اين كتاب عمق نفرت و انزجار تند برخی يهودیان نسبت به غير يهوديان به ويژه ايرانيان را نشان مي دهد. شدت و تندي نفرت بحدي است كه خاخام ها و فقيهان قوم يهود در سده اول ميلادي مطمئن و متفق القول نبودند كه آيا بايد كتاب استر را در كتاب مقدس بياورند يا نه؟ مارتين لوتر از رهبران پروتستان ها نقل شده است كه « اي كاش اين داستان وجود نداشت.» این جشن گرفتن یهویان در تمام دنیا در حالی صورت می‌گیرد که کشته شدن حتی یک انسان جنایتی بزرگ محسوب می‌شود. این جنایت چیزی جز نژاد پرستی و بی‌ارزشی یک قوم نیست.یهودیانی که, هیتلر را متهم به یهودی سوزی (هولوکاست) نموده‌اند, باید به پیشینه سیاه تاریخی خود برگردند و هولو کاست واقعی را در تاریخ اقوام خود جستجو کنند. در جنگ جهانی دوم یهودیان, میلیون‌ها مسیحی را کشتند و در ادامه, راه کشتار در فلسطین را در پیش گرفتند و هزاران تن از مسلمانان و مسیحیان به دست صهیونیست‌ها قتل عام می‌شوند. صهیونیستها تمام اقوام به جز خودشان را از جنس اسب می دانند. آنها در گذشته به سپاهیان خود می گفتند که به سرزمین ایران و یا اعراب و یا حتی مسیحی‌ها رسیدید رحم نکنید. زنان، کودکان، الاغ، شتر و چهارپایانشان را بکشید تا دو سوم جهان تمام شود و تنها یک سوم جهان که همان یهودی‌ها هستند بمانند. این کشتار فقط برای یافتن سرزمینی برای یهودیان و صهیونیستهای بی جا ومکان صورت می گرفت.از کشتارهای عصر جدید به دست صهیونیست‌ها می‌توان ترور کندی رئیس جمهور اسبق آمریکا را نام برد که هنوز به صورت معمایی باقی مانده است.صهیونیستها, در حالی که فریاد حمایت از آزادی و نجات بشر سر می دهند هر روز هولوکاست تازه ای رقم می زند. از نمونه های بارز این جنایتها قتل عام اخير مردم غزه است.
در روزی که یهودیان در اکثر نقاط دنیا به جشن و پایکوبی برای مراسم پوریم دارند صدها کودک و زن فلسطینی به شهادت می رسند. يک بار ديگر صهیونیزم در جنگي بدون مرز و با عنوان نبرد پيشگيرانه به کشتار زنان ، کودکان ، انديشمندان و نخبگان مسلمان دست يازيده است. سربازان تا دندان مسلح آمريکايي و انگليسي بدون هيچگونه پشتوانه فکري و عقلي با بيرحمانه ترين شيوه ها آمال و آرزوي سران يهودي دنيا را برآورده مي سازند.

نبرد آخر

به نام خدا،اللهم عجل لولیک الفرج، سلام
همانطور که از اخبار منابع مختلف می شنویم و می خوانیم، هر از چندگاهی از ابتدای انقلاب اسلامی ایران، ابرقدرت های جهان به ویژه ایالات متحده آمریکا برای نظام جمهوری اسلامی ایران ضرب الاجل تعیین می کنند و هزار تهدید دیگر که اگر تا فلان زمان، فلان عمل را انجام ندهید با شما برخورد سهمگینی خواهد شد و چه و چه و چه... . اما به حمدالله با گذشت سی و یک سال هنوز هیچ غلطی نکرده اند و جمهوری اسلامی ایران که قرار بود شش ماهه سرنگون شود و عناصر لاییک و وابسته و مزدور غرب در ایران حاکم شوند. هنوز پابرجاست و هر روز در مسیر پیشرفت و تعالی گام برمی دارد و به الگویی سیاسی – اجتماعی برای تمام آزادیخواهان جهان در شرق و غرب گیتی تبدیل شده است.
حال سوال این است که آیا امریکا وانگلیس و صهیونیسم بین الملل نخواسته اند یا نتوانسته اند. همانگونه که امام راحل فرموده اند آنها هر کاری که توانسته اند برای سرنگونی ما کرده اند و هر زمان که بتوانند از وارد کردن ضربه به جمهوری اسلامی دریغ نخواهند کرد. این سی سال از تحریم همه جانبه گرفته تا جنگ فرسایشی و حمله مستقیم و ترورمسئولین و مردم و انواع عملیات های تروریستی و تخریبی در کشور و علیه منافع نظام و هجمه همه جانبه و شبانه روزی وسایل ارتباط جمعی به ویژه در ده سال اخیر به صورت ماهواره ای و اینترنتی علیه این نظام مردمی انجام شده و با عنایت الهی هنوز که هنوز است این نظام مقتدرانه به سمت جلو در حرکت است. به جرات می توان گفت که اگر اندکی از این دسایس علیه هر یک ازحکومت های کشورهای عضو جامعه بین الملل صورت می گرفت در اندک زمانی سقوط می کرد.
آخرین ضرب الاجل آمریکا علیه ایران، اول ژانویه 2010بود، که این بارهم با همه توان به تهدید مستقیم ایران پرداختند، اینک یک ماه از آن تاریخ موعود می گذرد و هنوز ایران در مسیر منافع ملی خود گام بر می دارد و باج به شغال نداده است. مساله ای که من می خواهم بگویم این است که آیا آنها می خواهند اقدام آخر که حمله به ایران است را انجام دهند یا نه؟ و چه زمانی؟
همانگونه که می دانید امریکا همیشه زمانی یک جنگ جدید در ابعاد بین المللی می آفریند که دچار بحران های اقتصادی و اجتماعی داخلی شده باشد و برای انحراف افکار عمومی داخلی آمریکا از این موارد، اقدام به شعله ور کردن جنگ های عظیم در سایر نقاط جهان می کند که هم با آن بر عیوب خود سرپوش بگذارد و هم با فتوحات جدید از منافع مستعمره های جدید با حکومت های دست نشانده استفاده کند. در سه سال گذشته اقتصاد آمریکا شوک منفی عظیمی بر اقتصاد بین المللی وارد کرده است که اثرات آن را در تمام دنیا و به صورت کمینه در ایران مشاهده می کنیم. عمق فاجعه اقتصادی بین المللی را با آمار روزانه ورشکستگی بانک های بزرگ کشورهای غربی به روشنی مشاهده می کنیم و همچنین صداهایی که از داخل آمریکا برای استقلال بعضی ایالت های آن از دولت فدرال به گوش می رسد. به نظر این حقیر سردمداران صهیونیستی آمریکا در این برهه به دنبال طرح ریزی یک رویارویی بزرگند که بتوانند با انجام آن گره بسیاری از مشکلات خود را باز کنند.
حمله به ایران می تواند در صورت موفقیت تضمین کننده همه منافع آنان در این اوضاع بحرانی باشد. چون؛
1- ایران کشوری است که در بهترین موقعیت استراتژیکی قرار دارد و شاهراه شرق و غرب است و درست درمرکزحکومت های دست نشانده مستعمره ی آمریکا قرار دارد.
2- ایران در اکثر منابع و تولیدات بین ده کشور اول جهان قرار دارد.
3- با وجود حکومت دینی در آن و درصورت پیشرفت، می تواند فاتحه نظریه حکومت های لیبرال دموکراسی را درجهان بخواند.
4- باداشتن یکی از پویاترین مردم سالاری های جهان در منطقه ای که همه ی حکومت های متحد آمریکا در نهایت دیکتاتوری و به صورت قرون وسطایی اداره می شوند، می تواند به الگویی مناسب برای مردم تحت ستم این کشورها تبدیل شود و منافع غرب را به خطر بیندازد.
5- شعار ما می توانیم ایرانیان و عمل به آن و قدم گذاشتن به محیط های ممنوعه علمی که در انحصار چند قدرت سلطه گر جهان بوده از قبیل انرژی هسته ای، فنآوری های فضایی، سلول هی بنیادی، تولیدات پیشرفته نظامی و به ویژه موشکی.
6-عدم به رسمیت شناختن رژیم مجعول و غاصب و جنایت کار اسرائیل که باعث ریشه دار شدن بحران مشروعیت آن شده است. اسرائیل عمق استراتژیک غربیهاست.
7-عدم توان غلبه بر گروه های جهادی که با استفاده از الگوی ایران اسلامی پا به عرصه مقاومت و جهاد علیه اسرائیل به عنوان نوک پیکان غرب و صهیونیسم بین الملل گذاشته اند مانند: حزب الله لبنان و جهاد اسلامی و حماس فلسطین.
8- به قدرت رسیدن حکومت های چپ گرای مخالف آمریکا با نگاه ویژه به ایران در آمریکای جنوبی و سایر نقاط جهان.
9- شروع حرکت بیداری اسلامی در کشور های اسلامی با الهام از انقلاب اسلامی ایران.
10-شکست آمریکا در عراق و افغانستان و افزایش نفوذ ایران در این کشورهای اشغال شده توسط آمریکا.

اینک علایمی که نشان از نیت جنگ طلبانه آمریکا و سران صهیونیستی آن علیه ایران وجود دارد را بیان می کنم:
1- افزایش ناگهانی نیروهای آمریکایی در افغانستان به بهانه واهی.
2- خروج نیروهای نظامی آمریکا از شهرهای عراق به صورت غیرمنتظرانه پس از اجتماع جنبش سبز تهران در25 خرداد 88 - انتخابات دهم ریاست جمهوری ایران- و تجمع تمامی نظامیان در مرز با ایران.
3- بروز فتنه های بزرگ در ایران و رو کردن اکثر مهره های مزدورشان در انتخابات و حضور فعال همه دیپلمات های غربی حاضر در تهران در راستای تقویت دروغ تقلب و دامن زدن به آشوب ها.
4- علنی شدن شعارهای مخالفان داخلی نظام- مزدوران بیگانگان- در خصوص اصول مترقی قانون اساسی.
5- اعلام رسمی حمایت از آشوبگران وقایع انتخابات از سوی آمریکا و اسرائیل و متحدانش.
6- اعلام رسمی کمک های مالی به مخالفان جمهوری اسلامی برای روحیه بخشیدن به آنها و در بوق و کرنا کردن آن.
7- استقرار سیستم دفاعی سپرموشکی در خلیج فارس.
8- حمله به شیعیان یمن برای زهر چشم گزفتن از شیعیان موافق ایران در کشورهای خلیج فارس.
9- حضور پررنگ اسرائیل و امریکا در کردستان عراق و حمایت همه جانبه و آموزش نظامی مخالفان ایران در کردستان عراق مانند: اکراد تجزیه طلب و گروه های سلطنت طلب.
10- انتقال بخشی از منافقین از اردوگاه اشرف به پاکستان جهت تقویت گروهک مزدور و تروریستی ریگی.
11- شروع به ترور اشخاص در داخل کشور جهت ایجاد رعب و وحشت در میان مردم و مسئولین.
12- افزایش تحریم های اقتصادی و دادن باج به قدرت های دیگر مثل روسیه و چین.
13- خارج کردن ارز از ایران توسط شرکت های هرمی و ... .
14- افزایش هجمه های تبلیغاتی بر ضد ایران.
15- سعی در به قدرت رساندن مجدد بعثی ها در عراق و طالبان در افغانستان.
16- تهدید مکرر هم پیمانان ایران – سوریه و حزب الله و حماس- توسط اسرائیل.
17- اشغال هائیتی برای تسلط بر منابع نفتی آن و عدم نیاز به نفت خلیج فارس درصورت طولانی شدن جنگ و همچنین تحت فشار گذاشتن کشورهای موافق ایران در آمریکای جنوبی با حضور نظامی بیخ گوش آنها.

لازم به ذکر است این حمله می تواند به صورت غیرمنتظره و یا به دنبال بهانه ای واهی مثل جریان 11 سپتامیر آمریکا ویا حمله اسرائیل و... به وقوع بپیوندد.
درکل هر جنگی منفی است اما باید بدانیم که ما مکلف به دفاع از خود و کیان ملی و اسلامی کشورمان هستیم . درصورت حمله ی امریکا به ایران، آمریکا و غرب با بزرگترین شکست تاریخی خود که انشالله منجر به تغییر جغرافیای سیاسی کل دنیاست روبرو خواهند شد. سران صهیونیسم بین الملل باید ابرقدرتی ایران رادر جهان بپذیرند. همانگونه که آقای استفان کینزر نویسنده مشهور و خبرنگارروزنامه نیویورک تایمز در کتاب خود پیرامون قدرت های قرن 21 آورده است؛ ایران اسلامی در دهه های آینده یکی از سه ضلع مثلث قدرت جهان خواهد بود.
لذا این حکام فاسد سعی خواهند که این اقتدار را به تاخیر اندازند اما نمی دانند که
مدعی خواست که از بیخ کند ریشه ی ما
غافل از آنکه خداهست در اندیشه ی ما
و چه بخواهند و چه نخواهند و چه حمله بکنند و چه حمله نکنند، ایران اسلامی تمام قله های دانش و فنآوری را فتح خواهد کرد و به ابرقدرت بلامنازع جهان تبدیل خواهد شد تا با ظهور حجت حق این مملکت امام زمان با همه ی امکاناتش در اختیار ولیعصر ارواحنافداه قرار بگیرد و ایشان عدالت به معنای واقعی را در سراسر گیتی حکم فرما کند . انشاالله ...
پیامبر اکرم(ص) فرمودند:
پرچمی از سرزمین ایران با انقلابی چشمگیربه اهتزاز درمی آید و اولین بار به سوی عراق حرکت می کند... مهرنبوت (الله اکبر) برآن نقش شده است. وقتی این پرچم به اهتزاز درمی آید، شرقیان و غربیان با آن به مخالفت بر می خیزند. پس از آنکه جنگ آغاز شد، هیاتی برای مذاکره به ایران می آیند که در آن، هم عرب است و هم ترک. مذاکره شکست می خورد؛ ایران حمله می کند و پیروزی بزرگ نصیب ایران می شود. آنگاه آنان (ابرقدرتها) غنیمت خود را طلب می کنند و می گویند: شما خواری ما را خواستید، ولی خدا آنان را به خواری و ذلت خواهد کشاند و رسوا خواهد نمود.( یوم الخلاص )

صدقه

به نام خدا، اللهم عجل لولیک الفرج، سلام
چند روز پیش برای عیادت یکی از نزدیکان در سالن انتظار یکی از بیمارستان های اصفهان بودم، بر تابلوی حدیث هفته بخش که بر دیوار نصب بود، حدیث جالبی نوشته شده بود که حیفم آمد برای شما و همچنین یادآوری به خودم ، نیاورم:
پیامبر اکرم (ص)می فرمایند:
برداشتن چیزهای آسیب رسان از سرراه مردم صدقه است،
نشان دادن راه به دیگری صدقه است،
عیادت از بیمار صدقه است،
امربه معروف و نهی از منکرصدقه است،
و جواب سلام دادن صدقه است. (بحارالانوارجلد96)
با خواندن حدیث فوق می فهمیم که صدقه تنها خرج کردن ریال نمی باشد بلکه انجام امور عام المنفعه و بدون چشم داشت از ابناء بشر و تنها وتنها به خاطر رضای خدا صدقه حساب شده و می تواند همان آثار پرداخت نقدی صدقه و شاید خیلی بیشتروبهتررا در زندگی برای ما داشته باشد.
خیلی از ما وقتی صبح از خانه خارج می شویم مقداری پول در داخل صندوق صدقات، در خانه یا در مسیر و محل کار خود می اندازیم و طبق روایات معتقدیم که صدقه، هفتاد نوع بلارا ازانسان دورمی کند وبه ویژه مرگ ناگهانی را. اگرحادثه ای برایمان اتفاق بیفتد وبه خیروخوشی تمام شود آن رامدیون صدقه دادن درآن روز می دانیم وبالعکس.
چندی پیش درکلاس تفسیرقرآن، استاد اسکندری فرمودند که طبق روایات برای صدقه دادن باید اول ازنزدیکان شروع کرد. یعنی اگر پدر و مادر مستحقند، اول باید به آنها صدقه داد تا بی نیاز شوند. بعد برادر و خواهر و فرزندان آنها و الی آخر. اگر بخواهیم صدقه ای که از مالمان می دهیم مقبول درگاه احدیت باشد این نکته ظریف را باید رعایت کنیم. یعنی اگر در اقوام و نزدیکان و آشنایانمان مستحقی باشد و بدانیم، هرچه صدقه به دیگران بدهیم مقبول خدا نخواهد بود. این نکته هم از منظر نظر بسیاری ازما دورافتاده است. امید است همه ی ما بدان عمل کنیم.

شایعه ورشکستگی بانک ملی

به نام خدا، اللهم عجل لولیک الفرج، سلام
دیروز شایعه بسیار مضحکی در شهر پیچیده بود که جای بسی تامل دارد. شایعه ورشکستگی بانک ملی! و عجیب تر آنکه تعداد کمی هم باور کرده بودند و در بانک ملی به صف شده بودند تا سپرده های خود را پس بگیرند!
دشمن مدت های مدیدی است که هرروز با استفاده از شایعه ای قصد ضربه زدن به نظام را دارد و این اولین بار نیست ،آخرین بارهم نخواهد بود. اما از فضل خدا همین بس که خدا دشمنان نظام جمهوری اسلامی ایران را از احمق ها قرار داده است. در پروژه جدیدکه دشمنان پس از شکست پروژه انتخابات دهم، در سرلوحه کار قرار داده اند و از طریق ماهواره ها و اینترنت اقدام به پخش شایعات می کنند، شروع کار با پخش شایعه بانک ملی از آن الطاف الهی است که دست دشمن را کاملا رو می کند و عمق حماقت متولیان و حامیان داخلی و خارجی آنها رابه همه نشان می دهد.
بانک ملی قدرتمند ترین و ثروتمند ترین بانک جهان اسلام – نه تنها ایران- با دارایی بیش از پانصد و چهل هزار میلیارد ریال یکی از کم ریسک ترین یا بی ریسک ترین بانکهای دنیاست که با پشتوانه عظیم ملی و دولتی می تواند بی دغدغه به حیات بانکی خود ادامه دهد. شاید اگر این شایعه پراکنی را از بانک های کوچکتر شروع می کردند، با توجه به سطح فکری اکثریت متمول جامعه به نتایجی که می خواستند، می رسیدند، اما با انجام این حماقت به نظر اینجانب خودشان به خودشان پاتک زدند و ازهمین حالا ازعموم مردم حساسیت زدایی کردند. چون با عدم ورشکستگی این بانک، در اذهان آن اقشاری که به حرف آنان گوش می دادند به چوپان دروغگو تبدیل شده و دیگر شایعات بعدیشان بازخوردی در جامعه نخواهد داشت. البته عده ای هم هستند که به عمد به آن دامن خواهند زد که هرکدام منافع خود را دارند. دراین شایعه شاید ذینفعان عبارت باشند از سیاسیون ورشکسته، بانک های رقیب داخلی و خارجی، شرکت های اماراتی که سرمایه بسیاری از ایرانیان از آنان خارج شده است، شبکه های ماهواره ای وابسته و ... .
اینک برای تنویرافکار شما دوست عزیز،قسمت هایی از مقاله ی مشترکی را که دو تن از چهره های سیاسی – اجرایی آمریکایی در روزنامه وال استریت ژورنال نوشته اند- روزنامه کیهان 04/11/88 - ، برایتان می آورم تا اصل این شایعات را بدانید و منتظر بقیه این اقدامات خبیثانه دشمنان این ملت باشید. البته منظور من توسعا راهکار دوم این اشخاص است و بقیه مقاله برای شناخت کلی آفات بعدی است که توسط دشمنان و ایادی داخلی شان اجرا خواهد شد:
تاکتیک های جنگ نرم
دو مقام سابق آمريكايي طي مقاله مشتركي در روزنامه وال استريت ژورنال به بررسي اين موضوع پرداختند كه «آمريكا چگونه مي تواند از اپوزيسيون در ايران حمايت كند و كدام برنامه مي تواند در تضعيف جمهوري اسلامي و برنامه اتمي آن موثر باشد».جيمز كي گلسمن (معاون وزير امورخارجه در امور ديپلماسي عمومي در دولت بوش) و مايكل دوران (دستيار وزير دفاع دولت بوش در حوزه ديپلماسي عمومي) در اين مقاله تصريح مي كنند: موضوع ايران از احتمال بمب گذاري القاعده مهمتر است. اقدام نظامي يا سازش با رژيم ايران هيچ كدام براي مقابله يا تهديد ايران عملي نيست. راه حل سوم، به قدرت رسيدن دولتي ضعيف تر و كمتر متخاصم در ايران است. اين راه حل با حوادث پس از انتخابات، عملي تر به نظر مي رسد. با اين حال آمريكا و متحدانش از توجه جدي به اين موضوع شانه خالي كرده اند. سياستگذاران آمريكايي استدلال مي كنند حمايت آشكار از مخالفان به جمهوري اسلامي امكان مي دهد تا اعلام كند اپوزيسيون، ماموران آمريكا هستند. با اين احوال، آمريكا چگونه مي تواند از اپوزيسيون حمايت كند؟دو مقام سابق آمريكايي در پاسخ سوال مذكور مي نويسند: كليد راهگشا براي رسيدن به هدف عمده سياسي يعني تغيير ماهيت رژيم، دادن پيام هايي استراتژيك است كه حرف و عمل را به هم بياميزد. هر كاري كه انجام مي دهيم، هر حرفي كه مي زنيم و هر كاري كه انجام نمي دهيم و هر حرفي كه نمي زنيم، بايد براي تحقق همين هدف تغيير هماهنگ شود. سياست مذكور 4 وظيفه جداگانه را در پيش دارد. هدف اول فراهم ساختن حمايت معنوي و آموزش براي انقلاب سبز است. در اين زمينه بايد طرف هاي سوم به جاي دولت آمريكا نقش اصلي را ايفا كنند. بايد به ياد مخالفان و اپوزيسيون آورد كه ديگران در اوكراين و گرجستان با طي همان مسيري كه آنها مي روند، موفق شده اند. به عنوان نمونه بايد گزارش هايي منتشر كنيم كه در اوكراين يا گرجستان، چه راه هايي كارآيي داشت. توضيحات سراني نظير واسلاو هاول از جمهوري چك را نقل كنيم. يا راهنماييهاي دگرگوني از طرق مسالمت آميز را نظير آنچه جين شارپ زير عنوان «از ديكتاتوري تا دموكراسي» منتشر كرد، منتشر كنيم يا اثر پيتر اكرمن با نام نيرويي قدرتمند تر. بايد مستندهاي موجود درباره انتقال قدرت در كشورهاي اروپاي شرقي را به زبان فارسي دوبله كنيم.وال استريت ژورنال درباره توصيه هاي بعدي ادامه مي دهد: راه دوم تشديد تحريم هاي اقتصادي عليه ايران و نسبت دادن آن به جمهوري اسلامي و فساد اقتصادي است. ما بايد بگوييم مشكلات اقتصادي نتيجه مديريت بداقتصادي است همان گونه كه اپوزيسيون مشكلات اقتصادي را به سياست خارجي رژيم مرتبط مي كند. راه سوم، انجام اقدامات لازم براي افزايش تماس با ايران و افزايش تماس مخالفان با خارج است. برنامه هاي راديو فردا و تلويزيون ماهواره اي صداي آمريكا بايد به سرعت تقويت شود و انگليس را نيز به اقدام مشابه از طريق بي بي سي تشويق كنيم. ما بايد به مخالفان در كسب فناوري ارتباطي جديد كمك كنيم.دو مقام آمريكايي سابق و فعال در حوزه افكار عمومي و جنگ نرم در پايان توصيه مي كنند: «بايد با اقدامات تبليغاتي و برخلاف تبليغات جمهوري اسلامي، اعلام كنيم اصلاح طلبان جريان مردمي و در خدمت كشورشان هستند. بايد اين تبليغات را كه آمريكا ضعيف شده و مي خواهد از طريق ايران، خود را از گرفتاري هاي خاورميانه خلاص كند، خنثي كنيم. بايد با ادعاي جمهوري اسلامي كه برنامه هسته اي موجب پيشرفت كشور مي شود و غرب دنبال عقب نگاه داشتن ايران است، مقابله كنيم. ما بايد افرادي را از داخل ايران به سمينارها دعوت كنيم كه حتماً با مخالفت رژيم مواجه خواهد شد و در آن صورت به افكارعمومي ايران بگوييم اين رژيم مستقر شماست كه مي خواهد شما را عقب نگه دارد.»

۱۳۸۸ دی ۲۳, چهارشنبه

مناظره روبه فردا

به نام خدا، اللهم عجل لولیک الفرج، سلام
چندی است که در شبکه سه سیما در پایان شب، گفتگوهایی یا به عبارت بهتر مناظراتی برگزار می شود که از چهره های مطرح دو جناح رایج سیاسی کشور درآن شرکت می کنند و دیدگاه های خود را که قالبا متضاد است، درباره مسایل انتخابات دولت دهم و پیامدهای آن و حوادث مرتبت با آن ارائه می کنند. زمانی که این برنامه را در نقطه اوج آن درشب پیش که بین دکتر حسین شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه کیهان و آقای کواکبیان مدیر مسئول روزنامه مردم سالاری بود می دیدم، با خود اندیشیدم و حسرت خوردم که چرا این برنامه ها از همان روز بعد از انتخابات رقم نخورد. چرا افراد شاخص هر دو جناح و حتی معترضین به انتخابات، به این برنامه ها دعوت نشدند تا موضوعات برای مردم کوچه و بازار به روشنی بیان شود تا این شیادان سیاسی وابسته به صهیونیسم این گونه فضا را غبار آلود نمی کردند و این هزینه حیثیتی سنگین را به نظام تحمیل نمی کردند.
هرکس مناظره را با دقت می نگریست به راحتی می فهمید که جریان اصولگرا به راحتی برای هر ادعای خود سند و مدرک دارد ولی جناح اصلاح طلب فقط و فقط با احساسی کردن ماجرا و آوردن مثال های بی ربط و غوغاسالاری می تواند مخاطب جمع کند. در میانه مناظره آقای شریعتمداری گفت : صدای بلند، دلیل برای محکم بودن دلیل نیست. این مطلب عمق استراتژی جناح اصلاح طلب رانشان می دهد.
در قبل و بعد از انتخابات تقریبا قریب به اتفاق سخنرانی ها و مناظراتی که در دانشگاههای کشور انجام شد. همیشه و همیشه با هوچی گری، سرو صدا و تشنج آفرینی های حامیان جنبش سبز اموی مختل شد. این ها چون هیچ حرفی برای ارائه ندارند معمولا با متشنج کردن فضا نمی گذارند طرف مقابل به راحتی و با تسلط کامل مطالبش را بیان کند و با ایجاد جو هیجانی مانع شنیدن سخنان و دلایل طرف مقابلشان توسط حامیان خود می شوند. چون اگر حامیان احساسی آنها اندکی به ضعف عمیق ایدئولوژیک آنان پی ببرند، با ریزش شدید هواداران خود طرف می شوند.
حال با خود می اندیشیدم که ای کاش! در یکی از برنامه های صدا سیما به آنها تریبون می دادند و به مانند اول انقلاب این افراد معاند را در مناظرات شرکت می دانند تا بی دینی و بی تقوایی و بی هویتی و بی سندی آنان برای قشر فهمیده که در فضای غبارآلود فتنه دچار سردرگمی شده اند، روشن تر شود. شاید اینان که مدعی سردمداری جریانی خاصند، یاد بگیرند که چگونه صحبت کنند و چگونه بشنوند. یادبگیرند که حرف را که می زنند بتوانند مزه مزه کنند و برای حرف خود مسئولیت قائل باشند. شاید بعد از برگزار ی این گونه مناظرات آرزوی دیرینه رهبری در خصوص برگزاری کرسی های آزاداندیشی تحقق می یافت.
اگر نیک بنگریم خواهیم دید؛ مقام عظمای ولایت با ارائه طرح کرسی های آزاد اندیشی در دانشگاه ها همین خلا را احساس کرده و می خواهد. با بیان صحیح همه مسائل در مکانی ضابطه مند و خارج از احساسات، میدان بازی را از خائنین به این ملت بگیرد و گرد وغبار فتنه را بخواباند تا سره از ناسره شناخته شود. ای کاش متولیان امر چشم به دهان رهبری داشتند به عملی کردن رهنمودهای ایشان می پرداختند.

۱۳۸۸ دی ۲۱, دوشنبه

بازهم دیر رسیدم

به نام خدا،اللهم عجل لولیک الفرج، سلام
درخصوص حرمت شکنی روز عاشورای 88 ،به علت مشکلات متعدد شخصی نتوانستم مطلبی بنویسم و تکلیفم را ادا کنم. اما در صفحه 14روزنامه کیهان مورخ 13/10/88 مطلب کاملی را از خانم حمیده شمسیان به نقل از مجله زن روزدیدم که بیان احساسات بسیاری از دلسوختگان و علاقه مندان اهل بیت بود. لذا آن را عینا برایتان می گذارم:
بازهم دیر رسیدم
حسين جان، از روي تو و فرزندانت شرمنده ام. شرمنده ام كه در آن هنگامه سخت نتوانستم به اندازه قطره اي در اقيانوس مواج عاشقانت، همان 72 تن يار آسمانيت حضور داشته باشم.نتوانستم سپر تيرها و نيزه هايي باشم كه پيكر مقدست را نشانه رفته بود. نتوانستم مانع سنگي باشم كه به دست اشقيا، پيشاني مباركت را شكافت و محاسنت را به خون مقدست خضاب نمود.شرمنده ام از اينكه نتوانستم غبار غمي از چهره نورانيت بزدايم.مولاي من، فاصله اي 1400 ساله، مرا از تو و از خدمتت در روز واقعه جدا انداخت و اندوه آن را تا هميشه تاريخ با حسرت «ياليتني كنامعك» بر دلم باقي گذاشت. اما اين بار من فقط ساعتي فاصله داشتم كه خود را به اردوي تو برسانم. فقط ساعتي اي عزيز خدا، عمري خواندم كه«هذا يوم فرحت به آل زياد و آل مروان»و بر ماتم تو و داغ جانسوز خواهرت گريستم.اما اين بار ديدم كه يزيديان هلهله كردند در روزي كه«سرهاي قدسيان همه بر زانوي غم است.»اين بار هم دير رسيدم. اين بار هم وقتي رسيدم كه خيمه هايت سوخته بود، پرچم و بيرقت آتش گرفته بود. وقتي رسيدم كه حراميان، عزاداراني را كه به تأسي از تو، در ظهر عاشورا به نماز ايستاده بودند، سنگ باران كردند. وقتي رسيدم كه سنگ جفاي امويان، پيشاني نوجوان معصومي كه به عشق تو سياه پوشيده بود را شكافت و خون مطهرش سنگ فرش خيابان رارنگين نمود.حسين جان، باز اين منم كه دير رسيدم و باز اين منم كه بارگران اين حسرت را بر دوش جانم مي كشم. مي دانم كه با تو بودن، براي تو بودن، با تو ماندن و براي تو از جان گذشتن، لياقت مي خواهد اما به روح پاك و آسمانيت و به غربت و مظلوميتت سوگند كه ديگر با تأخير به اردويت نمي آيم.اين بار شغالان و كفتاران در روزي كه «جن و ملك بر آدميان نوحه مي كنند» عرصه را خالي ز شيران حق ديدند و خيابان هاي خلوت شهر را جولانگاه اعمال ننگين خود قرار دادند. اما با تو عهد مي كنم كه اگر ديگر بار عرصه اي بود و معركه اي، بي تأمل ندايت را لبيك گويم و جانانه شاهد زيباي «احدي الحسنين» را در آغوش گيرم.

كي لشكرمعاويه كي يارمرتضي است؟

به نام خدا،اللهم عجل لولیک الفرج، سلام
درخصوص وقایع اخیر حاصل از عدم تمکین به قانون و رای عده ای قدرت طلب و فاسد و پیامدهای آن،یک شعر زیبا ازآقای غلامرضا سازگار در صفحه 14 روزنامه کیهان مورخ 09/10/1388 چاپ شده که عینا برایتان می آورم و قضاوت را به عهده خودتان می گذارم. در خصوص هر بیت تفکر کنید:
اسلام ناب راه شهيدان كربلاست
راه حسين، راه علي، راه انبياست
هر روز روز، جنگ حسين(ع) است با يزيد
هر لحظه از گذشت زمان امتحان ماست
اي پيرو طريق ولايت به هوش باش!
خط يزيد و خط ولايت ز هم جداست
هر روز گوشه اي صف صفين مي شود
كي لشكر معاويه، كي يار مرتضي است؟
يك دسته خون ز خوان معاويه مي خورند
يك قوم را علي ولي الله مقتداست
ما از علي جدا نشديم و نمي شويم
ميزان حق علي است، علي نفس مصطفي است
اي لشكر معاويه هاي زمان به هوش!
خط شما هميشه خطا بوده و خطاست
اي نهروانيان ز چه با هم يكي شديد؟
فردا ز ذوالفقار علي فرقتان دوتاست
اين رشته هاي سبز كه بر خويش بسته ايد
قرآن دشمنان علي روي نيزه هاست
نامردي معاويه با خونتان عجين
تكرار عمرو عاص همين فتنه شماست
گيرم كه با علي زمان داشتيد جنگ
آتش زدن به هستي مردم كجا رواست؟
ديديد همچو مورچه گشتيد پايمال
ديديد اين محيط پر از لشكر خداست
بيهوده مثل موج نكوبيد سر به سنگ
كه اين امت مقاوم، چون كوه پا به جاست
ما لب به ناسزا نگشوديم هيچگاه
هرچند تا ابد به شما ناسزا سزاست
با اين همه به دامن ملت شويد باز
كه اين ملت بزرگ كريم است و پارساست
چون حر كنيد بسوي حسين زمانه رو
تا بين خلق يكسره قامت كنيد راست
پا جاي پاي حر بگذاريد و حر شويد
امت پي هدايتتان بر لبش دعاست

۱۳۸۸ دی ۱۱, جمعه

کتاب ورای نمودها و نمادها

به نام خدا، اللهم عجل لولیک الفرج، سلام
کتاب فوق نوشته مسعود رضایی شریف آبادی،چاپ دوم شهریور1388، نشر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران، قطع رقعی، در 136صفحه
در این کتاب نامه آقای هاشمی رفسنجانی به رهبر معظم انقلاب در تاریخ 20/03/1388 و نامه میرحسین موسوی به شورای نگهبان در تاریخ 30/03/1388 و سخنرانی محسن کدیور در تورنتو کانادا در تاریخ 07/04/1388 عینا آورده شده است.
جواب نامه آقای هاشمی راآقای عباس سلیمی نمین ،جواب نامه موسوی و سخنرای کدیور را آقای مسعود رضایی نوشته است. خواننده منصف با خواندن این نامه ها به همراه جواب هریک -چون نظر دو طیف مخالف هم رابا هم دارد- به راحتی می تواند قضاوت کند و تقریبا جبهه حق را تشخیص دهد. در جوابیه به هاشمی نکات بسیاری گفته شده که هرچند بسیار محترمانه نگاشته شده، اما دقیقا آنچه باید می گفته ، گفته است و بسیاری از حقایق تاریخی را که در گذشت زمان از خاطرمان رفته بود، دوباره یادآوری کرد و دلایل بسیاری از حب و بغض این خواص در جریان انتخابات دهم برایمان مشخص می شود.
مطالعه این کتاب برای آنان که روح حقیقت جو دارند و درغبار فتنه دچار شک شده اند، بسیار پرفایده خواهد بود.

کتاب تقلب بزرگ

به نام خدا، اللهم عجل لولیک الفرج، سلام
کتاب فوق نوشته فرشاد مهدی پور،چاپ پنجم1388، نشرمرکز اسناد انقلاب اسلامی، قطع پالتویی، در 100صفحه
در این کتاب که تا تابستان 1388 چهاربار تجدید چاپ شده است، نویسنده دلایل موسوی کاندیدای شکست خورده انتخابات دهم ریاست جمهوری ایران را برای ابطال انتخابات بررسی کرده و دلایل بسیار محکمی بررد نظرات وی آورده است که بسیار جالب توجه است و هر انسان منصفی را خارج از دسته بندی های رایج و غیر رایج سیاسی متقاعد می سازد و برصحت انتخاب آقای احمدی نژاد در دوره دهم صحه می گذارد. خواندن این کتاب را به هرکس که شکی در سلامت انتخابات دارد توصیه می کنم و مطمئنم که اگر کمی انصاف داشته باشد و به دنبال حقیقت باشد، متقاعد خواهد شد. البته باید بدانیم که کسی را که خواب است می توان بیدار کرد اما کسی که خود را به خواب زده است را نمی توان بیدار کرد.

کتاب شنبه پس از انتخابات

به نام خدا، اللهم عجل لولیک الفرج، سلام
کتاب فوق نوشته محمد سعید کاوه، چاپ هفتم1388، نشرمرکز اسناد انقلاب اسلامی، قطع پالتویی، در 246صفحه
در این کتاب که تا تابستان 1388 شش بار تجدید چاپ شده است، نویسنده سعی نموده است اهم موضع گیری های سران جناح شکست خورده انتخابات دهم ریاست جمهوری ایران و سایر مسئولان نظام را ازتاریخ 21 خرداد 1388 تا 11تیرماه 1388 که در رسانه ها مطرح شده است، بیاورد. ایشان این چند روز را بیست روز مخملین نامیده اند که واقعا اگر انسان منصف باشد و کمی هم مطالعه داشته باشد با نویسنده هم عقیده خواهد شد.
این کتاب بیشتر حالت روزشمار دارد و وقایع را به صورت روزشمار در این چند روز التهاب نشان می دهد و برای آنان که آن روزها را پیگیری می کردند، تجدید خاطرات است. خواندن این کتاب برای آنان که علاقه مند مسایل سیاسی هستند، توصیه می شود.

کتاب بهاییان درعصرپهلوی

به نام خدا، اللهم عجل لولیک الفرج، سلام
کتاب فوق نوشته احمداللهیاری از دفتر پژوهش های موسسه کیهان،چاپ اول، مهر1387،نشرکیهان،قطع رقعی، در304صفحه، جلد31 از مجموعه نیمه پنهان
این کتاب دارای سه مقدمه است که در پیشگفتار آقای حسن شایان فر، نحوه ی شروع به کار مجدد مرحوم اللهیاری در کیهان را نوشته است. در مقدمه بعد، وصیت نامه مرحوم احمد اللهیاری را چاپ کرده اند که طبق وصیت خودشان بوده و شاید یکی از بهترین وصایایی بود که خواندم و خواندن آن را به همه دوستان توصیه می کنم. او نحوه انحراف روشنفکرانه خود و یاران قدیمش را در کانون نویسندگان، نوشته و چرایی توبه و بازگشتش به سمت اسلام و ایران و ولایت را نوشته و هر صاحب فکری باخواندن آن عبرت می گیرد. در مقدمه سوم، یادداشت نویسنده ،همان مقدمه شروع کتاب به قلم مرحوم اللهیاری است.
این کتاب دارای پنج فصل است. نویسنده سعی کرده است با نگارش مشاهدات خود ازغارتگری ها و مفاسد بهاییان در نظام دیکتاتوری پهلوی و حضور پررنگ این اقلیت کم شماردرتمام مصادر قدرت وثروت این مملکت درراستای طرح و برنامه صهیونیسم بین الملل و با حمایت دایم انگلیس و آمریکا پرده بردارد. دراین کتاب تقریبا نفوذ این اقلیت کم شمار در تمام ادارات و ابعاد حکومتی ایران در عصر پهلوی را نشان می دهد و برنامه هایی که صهیونیسم بین الملل برای ازبین بردن فرهنگ واصالت وملیت این مردم داشته است.
پس از مطالعه این کتاب با تمام وجود خدای را شکر کردم که با انقلاب اسلامی ایران این طرح بزرگ صهیونیسم ها و حامیان انگلیسی و آمریکاییشان شکست خورد وایران، ایران ماند.
در این کتاب نام های بسیاری از بهاییان ذکر شده است که به نسبت جمعیتشان این همه قدرت جالب توجه است. البته این مساله بابت توانایی های آنان نیست بلکه همانطور که امروز در کشور یمن از لحاظ جمعیتی 42درصد شیعه،57درصد سنی و یک درصد وهابی وجود دارد اما در این کشور فلک زده تقریبا اکثرمشاغل حساس و کلیدی و قدرت ها متعلق به به این یک درصد وهابی است چرا که بهاییت و وهابیت زاییده استعمارگرانند وآنها با بهاییت درمیان شیعیان و با وهابیت در میان اهل سنت اختلاف می اندازند و خوب که دقت کنیم این دو نه تنها دین نیستند بلکه احزاب مافیای و سازمان های جاسوسی و اطلاعاتی و عملیاتی انگلیس و آمریکا در ممالک اسلامیند.
حال برای آنان که اهل مطالعه هستند تعدادی از اسامی بهاییان ذکر شده در کتاب را می آورم امیدوارم مورد توجه قرار گیرد:
حبیب ثابت(پاسال) و فرزندانش، هژبریزدانی و داوود معنوی از متمولین و زمین خواران دوره پهلوی. فقط جالب است بدانید حبیب ثابت درسال 1340که حقوق یک مدیرعالی رتبه دولتی در ایران 950تومان بوده برای تاسیس یک کارخانه تایر بالغ بر یک میلیارد و چهارصد و شصت میلیون تومان وام یک ونیم درصد از دولت می گیرد که این نشان از حمایت همه جانبه و بی قید و شرط خاندان پهلوی از بهاییان دارد.
امیرعباس هویدا نخست وزیر معدوم شاه که بهایی بود و درکابینه اش ده وزیر بهایی داشت.
حال اسامی نظامیان بهایی را بخوانید:
ارتشبد عبدالکریم ایادی، ارتشبد غلامرضا اویسی، ارتشبد فریدون جم، ارتشبد جعفرشفقت، سپهبد اسداله صنیعی، سپهبد پرویز خسروان، سپهبد حسین رستگار نامدار، سپهبد ابوالحسن سعادتمند، سرلشگرمقربی، سرلشگر ضرغام، سرتیپ هدایت اله سهراب، سرتیپ علی اکبردرخشانی، سرهنگ مهتدی، سرهنگ فردوس، سرهنگ شاهقلی و ... .
بسیاری از امرای ساواک و مدیران و مدیرکل ها و معاونین ادارات و حتی اداره اوقاف، بهایی بودند.
حال اسامی تعدادی از بهاییان که در عرصه فرهنگ و هنر بوده اند و هستند:
دکتر کامبیز محمودی (از مدیران اسبق تلویزیون ملی پهلوی و رییس بخش فارسی صدای آمریکا در حال حاضر)، فریدون فروغی(خواننده)، کریستین امانپور(خبرنگاربهایی زاده)، هوشنگ توزیع(شوهر شهره آغداشلو بازیگر)، پرتو بیضایی(دارای انجمن ادبی وپدربهرام بیضایی کارگردان)، هوشنگ سیحون(رییس دانشکده هنرهای زیبای تهران)، هما احسان(انجمن ایران فردا)، پرویزکاردان(بازیگرنقش مرادبرقی و صاحب شبکه ماهواره ای)، فرزانه تاییدی(بازیگرفیلم بدون دخترم هرگز) و ... .
این کتاب را حتما بخوانید.