۱۳۸۹ آذر ۵, جمعه

کتاب قدرت جذبه

به نام خدا، اللهم عجل لولیک الفرج، سلام

کتاب فوق نوشته ی برایان تریسی و ران آردن، به ترجمه ی خدیجه مالمیر، انتشارات اشکذر، چاپ چهارم 1388، قطع رقعی، در184صفحه

قدرت جذبه که تقریبا همان جذابیت است موضوع محوری این کتاب است. هرکس در باطن خود دوست دارد که مورد توجه خاص و عام باشد و دیگران از همصحبتی با او لذت برند و همیشه او را به عنوان شخصی محترم و محبوب دوست داشته باشند. در این کتاب روش به دست آوردن این مهارت که همان قدرت جذبه است با مثال هایی روان آموزش داده شده است.

- هنگام همصحبتی با مخاطب جهت تحت تاثیر قرار دادن وی، به سفارش نویسنده بایستی کارهای زیر را انجام داد تا بهترین شنوده برای طرف مقابل باشد تا او جذب وی شود:

- سراپاگوش شدن هنگام صحبت با هر نفر.

- با توجه تمام به مخاطب، به وی احساس شگفت انگیزی و خاص و مهم بودن ببخشید. این کار با پذیرش، تقدیر، تایید، تحسین و توجه میسر است.

- جذبه مستلزم توجه صددرصد است.

- با مخاطب تماس چشمی برقرار کن.

- هنگام شنیدن، چشمها را حرکت داده و بین مثلث چشمان و دهان مخاطب حرکت کند.

- کج کردن سر به یک طرف.

- تکان دادن سر برای تایید کلام مخاطب.

- هنگام شنیدن با تمام بدن به طرف گوینده باشید.

- استفاده از اصوات تاییدی مانند: آهام، اوهوم، آه.

- استفاده از الفاظ تاییدی مانند: واقعا، خوب، پس این طور، بله بی تردید، کاملا موافقم.

- لبخند کامل و طبیعی با دهان و هردو چشم.

- با سرعت گوینده را تحسین کنید.

- هنگام شنیدن طوری رفتار کنید که گویی آن شنیده را قبلا احساس و تجربه کرده اید.

حال برای جذبه داشتن در هنگام سخن گفتن باید موارد زیر را انجام داد:

- هنگام سخن گفتن از نگاه های مستقیم و طولانی خودداری شود.

- هنگام سخن گفتن به طرفین صورت شنونده و سپس به دهان و چشمهایش نگاه شود.

- آهسته صحبت کنید و به شنوندگان فرصت فکر کردن بدهید.

- مکث کردن در حین صحبت پس از بیان هر نکته ی مهمی.

- سرعت و تن صدای خودرا براساس آنچه می خواهید بگویید و حالتی که می خواهید ایجاد کنید، انتخاب کنید.

- هنگام اجبار برای شنیدن دو راه دارید: تحمل کنید و لبخند بزنید یا با سوالی 180 درجه موضوع را عوض کنید.

- با سوال کردن گفتگو را هدایت کنید.

- هنگام هر صحبتی سعی کنید طرف مقابلتان را بشناسید. با سه سوال 1-مشغول انجام چه کاری هستید؟ 2-به هرحال چطور وارد این مسیر شدید؟ 3- بعد چه کارکردی؟ چه احساسی داشتی؟

- دنیا را ازچشم طرف مقابل ببینید.

از کل مطالب این کتاب نتیجه می شود که برای داشتن قدرت جذبه باید به مخاطب احترام گذاشت و باعث خشنودی وی شد تا به صورت ناخودآگاه جذب شما شود. کتاب خوبی است. ارزش مطالعه و به کار بستن دارد.

برنامه آموزشی امام باقر(ع)

به نام خدا، اللهم عجل لولیک الفرج، سلام

در کتاب خانواده مهدوی نوشته مهدی نیلی پور در صفحه 50حدیثی از امام محمد باقر آورده شده است که در آن یک جدول زمان بندی کامل برای آموزش توحید به کودکان آورده شده است. برای همین حیفم آمد که آن را برای شما نیاورم.

امام باقر(ع) می فرمایند:

وقتی فرزند(پسر) به سن سه سالگی رسید به او بیاموزند که هفت مرتبه «لااله الاالله» بگوید، پس اورا آزاد گذارند تا سنش به سه سال و هفت ماه و بیست روز برسد، آنگاه به او آموزش دهند که «محمد رسول الله ص» گوید، سپس آزادش بگذارند و چون به سن چهارسالگی رسید، هفت بار بگوید: «صلی الله علی محمد و آله» باز رها شود تا به سن پنج سالگی برسد، در این هنگام به او بگویند دست راست و چپ تو کدام است؟ اگر دست راست و چپ خود را تشخیص داد صورتش را به سوی قبله برگردانده و به او گفته شود: سجده کن و همچنین آزاد گذاشته شود تا اینکه به سن شش سالگی برسد، پس اگر شش سال بر او گذشت نماز بخواند و رکوع و سجود به او تعلیم گردد تا اینکه هفت سال او تمام گردد، در این زمان به او گفته شود صورت و دو دستش را (به عنوان وضو) بشوید و نماز بخواند، سپس (بدون آموزش مطلب بعدی) رها شود تا اینکه نه سال او تمام شود. در این سن وضو را به او یاد دهند و در صورت سهل انگاری (و عدم تاثیر تذکر) او را تنبیه کنند و به نماز دستورش دهند و بر سستی کردن به خواندن نماز تنبیه شود، پس اگر وضو و نماز را یاد گرفت، خداوند پدر و مادر آن طفل را مورد رحمت و غفران خویش قرار خواهد داد.

کتاب خانواده مهدوی

به نام خدا، اللهم عجل لولیک الفرج، سلام

کتاب فوق نوشته ی مهدی نیلی پور، انتشارات مرغ سلیمان، چاپ دوم، بهار79، قطع رقعی،در 160صفحه

در این کتاب که مملو از احادیث و روایات است، نویسنده سعی نموده است که ضرورت توجه به نهاد خانواده و تبدیل آن به محفل انس با اهل بیت را گوشزد نماید و اعضای هر خانواده را به منتظران واقعی آقا امام زمان (عج) تبدیل گرداند.

در مقدمه ی کتاب دو حدیث زیر آمده است:

حضرت امام جواد(ع) می فرمایند: و قبل از فرا رسیدن ظهور، فتنه ی جانکاهی پدیدار می شود که درآن، انسان با ایمان روز را به پایان می رساند و صبح (فردا) کافر می شود. وصبح مومن است و شب کافر می شود. پس هرکس چنین زمانی را درک کرد باید تقوی پیشه کند و چون گلیمی از گلیم های خانه اش باشد. (روزگاررهایی ح980)

حضرت امام صادق(ع) می فرمایند: هنگامی که چنین زمانی فرا رسد، گلیم (مقیم و ملازم) خانه ی خود باشید تا اینکه آن امام غایب پاک سرشت و پاکزاد، ظاهر گردد. (روزگاررهایی ح981)

توجه به همین دو حدیث و بررسی اوضاع و احوال اجتماعی و مذهبی امروز، ما را به قرار گرفتن در روزگار فتنه موعود خبر می دهد. لذا تکلیف ما در این روزگار فتنه آن است که ابتدا خود و خانواده ی مان و سپس نزدیکانمان را از ورطه ی سقوط و تباهی نجات دهیم تا در آن دنیا روسپید گردیم.

مطالب این کتاب واقعا در همین مسیر قرار دارد و به نظر این حقیر داشتن این کتاب در خانه ی هر شیعه ومطالعه و عمل به آن واجب است. از آوردن جزئیات کتاب خودداری کرده، چون ممکن است نتوانم حق مطلب را در خلاصه نویسی اداکنم لذا آرزو می کنم که همه ی ما بتوانیم این کتاب را مطالعه و به آن عمل کنیم.

۱۳۸۹ آذر ۱, دوشنبه

اندرلطایف روزگار

به نام خدا، اللهم عجل لولیک الفرج، سلام

امروز به ضرورتی در منزل ماندم و پس از مطالعه روزنامه ها و سایت های خبری و بررسی ایمیل هایم به سراغ کتاب های الکترونیکی که در رایانه ام بود رفتم. صدها کتاب را دریک لوح فشرده به قیمت پنج هزارتومان خریده بودم ولی چون به خواندن کتاب به روش سنتی علاقه مندم کمتر به سراغ آنها می روم، از سر بیکاری یکی از آنها را به تصادف باز کردم، اندر لطایف روزگار در 156 صفحه به صورت فایل pdfکه کیفیت پایینی هم داشت، مولفش مشخص نبود اما از سایت www.parstech.org دانلود شده بود .

شروع به خواندن کردم به سبک کشکول بود و از هر دری در آن سخن رفته بود و از حکایات و اشعار قدما و معاصر آورده بود در کل خوب بود ولی به وزینی کشکول شیخ بهایی و طبرسی و امثال آنها نبود. اما از خواندنش احساس لذت کردم و برای آنکه شمارا هم در آن سهیم کنم چند مورد از آن را برایتان می آورم:

شعر «زیر بارزور نباید رفت» از مرحوم محمد تقی بهار

دو رو به زیر نیش مار خفتن

به پشته روی شاخ مور رفتن

تن روغن زده با زحمت و زور

میان لانه ی زنبور رفتن

به کوه بی ستون بی رهنمایی

شبانه با دو چشم کور رفتن

میان لرز و تب با جسم پر زخم

زمستان زیرآب شور رفتن

برهنه زخم های سخت خوردن

پیاده راه های دور رفتن

به پیش من هزاران بار خوشتر

که یک جو زیر بار زور رفتن

شاید عبارت یا کنایه ی «علی می ماند و حوضش» را بارها شنیده بودم ولی نمی دانستم که اصل داستان از کجا بوده و این عبارت از کجا گرفته شده تا این که حکایت « علی می ماند و حوضش» را از امثال و حکم اینجا دیدم که برایتان می آورم:

عالمی بر منبر مجلس می گفت و برای استحقاق آب کوثر که ساقی آن علی-علیه السلام- است شرایطی صعب و دراز می شمرد.

چون سخن در این معنا به پایان برد، لری از مستمعین برخاست و گفت: ای شیخ! اگر اینها که گویی راست است پس علی می ماند و حوضش.

در خصوص «قناعت» از ابن یمین آورده است:

دو قرص نان گر از گندم است یا از جو

دو تا جامه گر از کهنه است یا ازنو

چهارگوشه ی دیوار خود به خاطر جمع

که کس نگوید از اینجا خیز و آنجا رو

هزار بار نکوتر به نزد ابن یمین

ز فر مملکت کیقباد و کیخسرو

و بازهم از ابن یمین در خصوص «مرد آزاده» دو بیتی آورده است که قضاوتش را بر عهده ی خواننده ی عزیز می گذارم:

مرد آزاده نباید که کند میل دو چیز

تا همه عمر وجودش به سلامت باشد

زن نخواهد که اگر دختر قیصر باشد

وام نستاند اگر وعده قیامت باشد

از دیوان مرحوم دهخدا در خصوص «نصف دین» که همان ازدواج است شعری لطیف آورده که خواندنش خالی از لطف نیست:

گفتِ پیغمبر است و گفتی راست

که نیازد کسش فرود و نه کاست

«در زمان هر آنکه جفت گزید

نصف دینش زکید دیو رهید»

شیخ طه که مرد رندی بود

از پس این حدیث می افزود

«تا رسانی به جفت جامه و نان

رود این دین نیمه هم زمیان»

البته لازم به ذکر است که در این کتاب اشعار و حکایات دیگری هم هست که ارزش باز خواندن را دارد. امید است دوستان با افزایش مطالعه بتوانند گاهی به سراغ کتاب های این چنینی بروند و از حال و هوای خشک روزانه خارج شوند.

۱۳۸۹ آبان ۲۷, پنجشنبه

چهل لذت کم هزینه

به نام خدا، اللهم عجل لولیک الفرج، سلام

شاید همیشه در میان اطرافیان و دوستان آشنایان خود افرادی را به وفور می بینیم که همیشه از زندگی خود ابراز ناراحتی می کنند و از یکنواختی زندگی خود شکایت دارند. اگر خوب دقت کرده باشید بسیاری از این افراد از حیث مادی و اجتماعی چیزی کم و کسر ندارند اما با ابراز بدبختی و اعلام عدم رضایت از زندگی، آن خوشی هایی را که کم یازیاد شنونده دارد، زایل می کند. دلیل این امر چیست؟ شاید پای سخن این افراد که بنشینیم از خوشی های گذشته شان و بعضا از سال های قبل از انقلاب با حسرت یاد می کنند. اگر گذشته ی این افراد را بدانیم اکثر قریب به اتفاق اینان از لحاظ مادی و سطح رفاه، با گذشته ی خود قابل قیاس نیستند. بسیاری که در گذشته نان شب خود را با زحمت در می آوردند، امروز کرور کرور پول دارند و در خانه های آن چنانی زندگی می کنند واز هر اسباب رفاهی مستطیع هستند، اما باز هم از بدی اوضاع می نالند و به زمین و زمان و مسببان آن بد و بیراه می گویند. علت چیست؟

اگر کمی ساده به قضیه نگاه کنیم. آنها در گام نخست هدف از خلقت خود را فراموش کرده اند که این وجیزه مجال بحث در خصوص آن نیست. در گام بعدی بعضا این افراد دچار خودخواهی و خست مضاعفند و علی رغم لذت از زندگی حتی حاضر نیستند با گفتن جملات خوش دیگران و به ویژه جوانان را به زندگی امیدوارتر کنند. در گام بعدی شخص در مصادیق لذت از زندگی دچار مشکل است. که من می خواهم در این خصوص بحث کنم.

این افراد هنوز نمی دانند که اگر از زندگی و آنچه خداوندگار به آنان عطا فرموده اعلام رضایت کنند و همواره بابت این همه نعمت ثناگوی حضرت باریتعالی باشند خدا هم توان لذت بردن از زندگی و نعماتش را به آنان عطا خواهد فرمود.

حال من و شما برای آنکه از زندگی خود لذت ببریم نباید منتظر تغییرات عجیب و اتفاقات غریب باشیم. بسیاری از لذت های دنیا در اتفاقات و رویدادهای به ظاهر کوچک و معمول جاری در زندگی ما و حواشی آن است. لذا با اندکی دقت در پیرامون خود و اعتقاد به اینکه شاید فردا وقتی برای لذت بردن از آنها را نداشته باشیم می توانیم از کوچکترین رویدادها لذات فراوانی ببریم. اینک تعداد چهل لذت بدون هزینه که می توان از رویدادهای روزانه مستفیض شد را برایتان می آورم، البته لازم به ذکر است که این چهل لذت را یکی از دوستان برایم ایمیل کرده بود که من هم بدون تغییر برایتان می آورم والبته هر کس برحسب کارهای روزانه خود می تواند براین فهرست بیفزاید. من نویسنده این چهل لذت را نمی شناسم اما هرکه هست و با هر اندیشه ای خدا خیرش دهاد. اینک این چهل لذت را بخوانیم، بدانیم، به آن عمل کنیم و به دیگران بیاموزیم:

1- گاهی به تماشای غروب آفتاب بنشینیم.

2 - سعی كنیم بیشتر بخندیم.

3- تلاش كنیم كمتر گله كنیم.

4 - با تلفن كردن به یك دوست قدیمی، او را غافلگیر كنیم.

5 - گاهی هدیه‌هایی كه گرفته‌ایم را بیرون بیاوریم و تماشا كنیم.

6 - بیشتردعا كنیم.

7 - در داخل آسانسور و راه پله و... باآدمها صحبت كنیم.

8- هر از گاهی نفس عمیق بكشیم.

9- لذت عطسه كردن را حس كنیم.

10- قدر این كه پایمان نشكسته است را بدانیم.

11- زیر دوش آواز بخوانیم.

12- سعی كنیم با حداقل یك ویژگی منحصر به فرد با بقیه فرق داشته باشیم.

13- گاهی به دنیای بالای سرمان خیره شویم.

14- با حیوانات و سایر جانداران مهربان باشیم.

15- برای انجام كارهایی كه ماهها مانده و انجام نشده در آخر همین هفته برنامه‌ریزی كنیم!

16- از تفكردرباره تناقضات لذت ببریم.

17- برای كارهایمان برنامه‌ریزی كنیم و آن را طبق برنامه انجام دهیم. البته كار مشكلی است!

18- مجموعه‌ای از یك چیز (تمبر، برگ، سنگ، كتاب و... )برای خودمان جمع‌آوری كنیم.

19- در یك روز برفی با خانواده آدم برفی بسازیم.

20- گاهی در حوض یا استخر شنا كنیم، البته اگر كنار ماهی‌ها باشد چه بهتر.

21- گاهی از درخت بالا برویم.

22- احساس خود را درباره زیبایی ها به دیگران بگوئیم.

23- گاهی كمی پابرهنه راه برویم!.

24- بدون آن كه مقصد خاصی داشته باشیم پیاده روی كنیم.

25- وقتی كارمان را خوب انجام دادیم مثلا امتحاناتمان تمام شد، برای خودمان یك بستنی بخریم و با لذت بخوریم.

26- در جلوی آینه بایستیم وخودمان را تماشا كنیم.

27- سعی كنیم فقط نشنویم، بلكه به طور فعال گوش كنیم.

28- رنگها را بشناسیم و از آنها لذت ببریم .

29- وقتی از خواب بیدار می‌شویم، زنده بودن را حس كنیم.

30- زیر باران راه برویم.

31- كمتر حرف بزنیم و بیشترگوش كنیم.

32- قبل از آن كه مجبور به رژیم گرفتن بشویم، ورزش كنیم و مراقب تغذیه خود باشیم.

33- چند بازی و سرگرمی مانند شطرنج و... را یاد بگیریم.

34- اگر توانستیم گاهی كنار رودخانه بنشینیم و در سكوت به صدای آب گوش كنیم.

35- هرگز شوخ طبعی خود را از دست ندهیم.

36- احترام به اطرافیان را هرگز فراموش نكنیم.

37- به دنیای شعر و ادبیات نزدیك تر شویم.

38- گاهی از دیدن یك فیلم در كنار همه اعضای خانواده لذت ببریم.

39- تماشای گل و گیاه را به چشمان خود هدیه كنیم.

40- از هر آنچه كه داریم خود و دیگران استفاده كنیم ممكن است فردا دیر باشد.

۱۳۸۹ آبان ۲۵, سه‌شنبه

کشورایران کجاست؟

به نام خدا، اللهم عجل لولیک الفرج، سلام

دیروز یکی از دوستان نوشته ای به من داد به صورت انشایی کودکانه و مغرضانه با موضوع کشور خارج کجاست؟ به قلم یا تهیه ی شخصی به نام آقای مهرداد اسدی. موضوع انشایش تمسخر ایران در مقایسه با غرب بود و تقریبا می توان گفت تمام داشته های ایرانی را رندانه به تمسخر گرفته بود لذا برآن شدم که من هم انشایی متقابلا با موضوع کشور ایران کجاست؟ بنویسم. لذا برای مقایسه هردو را برایتان می آورم. البته چون سعی کردم معادل نوشته ی نویسنده انشای مذکور، بنویسم ترتیب مطالبم درهم است. امید است مقبول افتد:

موضوع انشا: کشور خارج کجاست؟

خارج جایی است که همه آدم ها در آن ایدز دارند!

مملکت خارج جایی است که همه در آن با ناموس همدیگر کار دارند! درحالی که در مملکت ما چند نفر با ناموس همه کار دارند!!!

کشورخارج جایی است که رییس جمهورشان بیشتر از یک دست لباس دارد بس که تشریفاتی و مرفه است!

خارجی ها همه غرب زده هستند بی همه چیزها!

مردم خارج همیشه مست هستند و دائم به هم می گویند: یو آر ....!!! اما در اینجا ما همیشه در حال احوال پرسی از طرف مقابل هستیم بس که مودب و با فرهنگیم!

ما در ایران همه چیز داریم! نان، مسکن و حتی به روایتی آزادی! اما فرق اصلی ما در این است که خودمان می گوییم این ها را نداریم، ولی مقاماتمان می گویند دارید! و ما از بس که نفهم هستیم ، اصرار می کنیم و می گوییم پس کو؟!!!

آن وقت آنها مجبور می شوند گشت درست کنند و به زور به ما حالی کنند که ایناهاش!!!

در خارج اما این طوری نیست بس که ٱنها بی منطق هستند!

خارج جای عقب افتاده ای است که گشت نسبت ندارد! آن ها برای لاک زدن جریمه نمی شوند!

در خارج هنوز نفهمیده اند که رنگ سیاه مناسب تابستان است!

خارجی ها بس که دین و اعتقاد ضعیفی دارند، با دیدن موی نامحرم، هیچ چیزشان نمی شود!!! اما ما اگر یک تار مو ببینیم، دچار لرزش می شویم! بس که محکم است این اعتقاداتمان!

خارجی ها فکر می کنند ما در جنگ جهانی هستیم چون کوپن داریم و سهمیه بندی! آنها وقتی جنگ جهانی می کردند همه چیزشان سهمیه بندی بود! ما همیشه در حال جنگ جهانی هستیم! بس که رییس جمهورها و [...] منتخب ما هستند‍!

آنجا کشیش ها و پاپ حوزه علمیه ندارند بس که بی فرهنگ هستند!

خارجی ها بس که بی دین و کافر هستند، نمی دانند ازدواج از نوع موقت چیست ‍!

خارجی ها بس که سوسول هستند می گویند مرد با زن برابر است وهیچ استاد پاک و مطهری نبوده که بهشان بگوید نخیر! هر4 تا زن می شود یک مرد!!!

ما استاد پاک و مطهری داشتیم که استاد اخلاق بود و پسرش برای نشان دادن اصل و نسب پدرش، در مجلس به یکی دیگر گفت: فیوز!!! البته او قبل از فیوز یک (پ) هم گذاشت که ما نفهمیدیم چرا!

آنها بس که بی فرهنگ هستند در کلیسا با کفش می روند و عود روشن می کنند، در حالی که همه می دانند لذت حرف زدن با خدا در بوی جوراب مخلوط با گلاب است!

آنها تمام شعرهای مذهبی خود را با آهنگ می خوانند، بس که الاغند، در حالی که وقتی آدم با خدا حرف می زند، اجازه ندارد شاد باشد! خدا خیلی ترسناک است و هیچکس جز ایرانی ها نمی داند این را!

ما قطب جهان اسلامیم در حالی که خارج جهان اسلام هیچ چیز نیست!

ما میدان آزادی داریم ولی خارجی ها فقط مجسمه آزادی دارند!!! و هر بچه ای می داند که اصلا مجسمه یعنی هیچ کاره ! پس ما آزادی داریم ولی خارجی ها ندارند!

آنها خواننده هایی دارند که همش اعتراض می کنند بس که بی ادبند، در حالی که خواننده های ما می خوانند همه چی آرومه بس که هنرمندهای مودبی هستند.

آنها بس که به بزرگترشان احترام نمی گذارند، هیچ وقت آل پاچینو و جرج کلونی و آنجلینا جولی را، نمی فرستند دست بوس اسقف و پاپ تا بلکه عبرت بگیرند و کار بد نکنند در فیلم ها!

ما در ایران تعداد صندلی دانشگاههایمان از متقاضی ها بیشتر است بس که علم داریم!

فیلم های ما در ایران هیچ وقت پایان غمگین ندارد بس که ما شادیم، ولی خارجی ها همه افسرده هستند و همه اش در فیلم ها در حال خون ریزی و کارهای بد! در حالی که همه می دانند لذت هر فیلمی به عروسی انتهای آن است!

آنها بس که سوسول هستند هر 4 سال یک نفر می شود همه کاره مملکتشان، ولی ما همیشه گفته ایم که حرف مرد یکی است و هیچ کس عوض نمی شود!

ما در ایران خانواده خود را خیلی دوست داریم و هروقت کاره ای شدیم، تمام فک و فامیل خود را می کنیم مدیر! اما آنها بس که بنیان خانواده قوی ندارند، این کارها را بلد نیستند!

ما از این انشا نتیجه می گیریم که خارج جای بدی است!

به نام خدا

موضوع انشا: کشور ایران کجاست؟

ایران جایی است که در آن همه آدم ها صبر دارند و آدم نماها از صبر آنان سو استفاده می کنند. ایران کشوری است که در نوع خود از لحاظ نفوسش بی بدیل است؛ در این کشور آنها که محق ترند بی ادعاترند و آنان که ذاتا به مام وطن بدهکارند دایم طلبکار خاص و عامند.

در این مملکت اکثریت متعصبند و غیرتی، با انقلابشان ، با هشت سال دفاع جانانه در جنگ تحمیلی صدامیان و حامیان غربیش، با مقاومت در تحریم ها و با رسیدن به همه ی آنچه از آنها دریغ شده بود، با شکستن نقاب منافقان و فتنه گران، چه زیبا محک زده شده اند. اما چه بخواهیم و چه نخواهیم و چه بگوییم و چه نگوییم، اندک اقلیت بی غیرتی هستند که حاضرند همه چیز این مملکت و حتی ناموسشان را برای چند صباحی هرزگی و خوشگذرانی با دست خود به غربیان و نوکرانشان دهند. اما زهی خیال باطل که فوج فوج ایرانی باغیرت، این اقلیت بی غیرت را بر سرجایشان خواهند نشاند.

ایران کشوری است که در آن روزی دوره گردی کاسه بشقابی، نخست وزیر می شود. در دوره کوتاه خدمتش چنان قلبها را تسخیر می کند که هنوز که هنوزاست پس از نزدیک به سه دهه از سوختن و خاکسترشدنش به دست ایادی شیاطین دموکرات مآب، معیار خدمت مدیران است به خلق. ایران کشوری است که رییس جمهورانقلابیش از مال دنیا ماشین از رده خارجی دارد و خانه ی ساده ای در حد یک کارگر.

ایران کشوری است با رییس جمهوری آهنگرزاده که انقلاب کرده ، درس خوانده، جنگیده، سختی کشیده، دهها پست و مقام داشته، همه را گذاشته به دانشگاه برگشته و افتخارش معلمی بوده و با احساس تکلیف به میدان آمده و ملاک خدمت و همت مضاعف شده در حالی که در خارج آن رییس جمهور طلایه دارلیبرال دموکراسی غرب در سرزمین یانکی ها افتخارش این است که تازه چند سال پیش از اعتیاد دائم به الکل رها شده و از جنگ فرار کرده و آخرین کتابی که خوانده انجیل بوده آن هم در کلاس های ترک اعتیاد به الکل. اما از صدقه سر پدرش صاحب مال و منال و شرکت های زیادی است.

ایران کشوری است که رییس جمهور در خط ولایتش روزانه بیش از شانزده ساعت کار می کند و چنان غرق در خدمت می شود که خود را فراموش می کند . اما در کشورهای خارج هر روز از هرزگی و عیاشی های دولتمردانشان حکایت ها بیرون می آید و آنها که خفه دمه می شود را خدا می داند. از هرزگی های برلوسکونی بگویم یا دست گل های پی در پی سارکوزی.

ایران کشوری است که رییس جمهورش حلال زاده است و بر سر سفره پدر نان خورده اما در سرزمین یانکی ها رییس جمهورش وقتی یک ساله بوده تازه پدر و مادرش با هم ازدواج می کنند.

ما در ایران همه چیز داریم و هرچه را اراده کنیم بدان دست می یابیم. آخر ما ایرانیان تمدن چند هزار ساله مدنیت داریم اما غربی ها تا همین چند صد سال پیش بر درخت ها می زیستند. ما در ایران مشکلات وکمبود هایی هم داریم اما انشاالله همه را با اراده و توان و قدرت ایرانی مرتفع می سازیم. اما نمی دانم چرا کسانی هستند که کبک وار سر در برف کرده دائم می گویند تمام مشکلات و کاستی ها در ایران است. نمی دانم خود را به آن راه می زنند یا واقعا .... وقتی در تمام دنیا رکود می شود سکوت می کنند و آن زمان که پس از دوسال رکود در بازار ایران شروع می شود همه فریاد وااسفا سر می دهند که وای مارا دریابیدکه اینان توان اداره ی ما ندارند . واقعا نمی فهمند یا دیگران را مثل خوشان فرض می کنند...

از آزادی بگویم که درایران امروز، آزادی مرز دارد و خدا ، انبیا ،ولایت و کرامت انسانی خط قرمز آزادیند اما در خارج آنچه خدا و کرامت انسانی را له کند آزاد است وآنچه منافع صاحبان قدرت را بلرزاد یا اندک آگاهی به رعیت دهد حرام ابدی است مثالش هولوکاست و اسرائیل و یازده سپتامبر و ... . در غرب خدا را بکش، انسانیت را به لجن بکش، دین راتمسخر کن، کسی کاری به کارت ندارد بلکه تشویقت هم می کنند از همه رقم. اما جرات داری بگو هولوکاست، همه ی امواتت را پیش چشمت می کشند.

ایران کشوری است که در آن کرامت انسانی چنان ارزش دارد که برایش هزینه می کنند تا حفظ شود. از هزاران منبر و برنامه و کلاس اخلاقی گرفته تا قانون و آمرین به معروف و ناهیان از منکر. اما در خارج جوان را رها می کنند در شهوت و منجلاب فساد تا هر روز غرق تر شود و هیچ نفهمد تا جیب کلان سرمایه دارها از غفلت اینان پر شود.

در ایران زن آنچنان محترم است و با ارزش که باید گوهر وجودیش را از دسترس حرامیان هرزه دور نگاه دارد و چه زیبا در پوشش حجاب حفظش می کند. آری رنگ سیاه چادرش شاید برای گرمای تابستان مناسب نباشد اما می تواند از گرم شدن بازار شهوت چشم چرانان هتاک جلوگیری نماید. چادر سیاهش پرچم عزت و سربلندی ایرانی در این دنیای فاسد ساخته ی غرب است و چون سدی از فرهنگ و حیثیت ایران اسلامی دفاع می کند. آخر ما ایرانی ها حتی در قبل از اسلام هم زن ومرد با حجاب بودیم و با حیا و انشا الله تا ابد این گونه می مانیم. اما در خارج زن چونان کالایی بی ارزش با کاربردی یگانه است آن هم در امور جنسی.... اگر منکرید آمار وحشتناک خود غربی ها را در این زمینه بازخوانی کنید.

در ایران از بس به دنبال عدالتیم هر از چند گاهی بعضی چیزها را سهمیه بندی می کنیم که آن ضعیف ضعیفها هم بتوانند استفاده کنند و همه برایمان محترمند و دارا و ندار برایمان یکسان است. آخر می ترسیم آن خوی موش صفتانه غربی ها هم برما اثر کند و همه را برای خود بخواهیم و از دیگران غافل شویم.

در ایران با این فرهنگ غنی شیعی و ایرانی این قدر مطلب خوب برای ارائه به خود و دیگران داریم که هرچه دانشگاه و حوزه تاسیس کنیم باز هم کم کار کرده ایم. آخر ما با این میراث کهن در برابر این دنیای بربر مسئولیم.

در ایران مفتخریم که همه ی مقامات کشورمان را در مناصب مختلف ـ مستقیم و غیر مستقیم ـ با رای خود انتخاب کرده ایم و بزرگانمان از دل مردم در آمده اند نه مثل غربی ها که مظهر دموکراسی شان از هر دو حزب قبل از انتخابا ت سفرش به اسرائیل واجب باشد و بدون تاییدیه سران صهیونیسم حضورش در انتخابات کشورش بی معنا باشد.

در ایران بس که نهاد خانواده ارزشمند است به آن سفارش شده حتی برای دائم و موقتش هم برنامه ریزی شده و هر نوعش هزار قانون مترقی دارد که اگر اجرا شود راه گناهی در جامعه نخواهد ماند. اما در خارج آنچه ارزش ندارد نفس انسان است چه برسد به حاشیه اش.

ایران کشوری است که در آن حقوق هر کس به اندازه توانایی ها و نیازش است. حقوق زن و مرد مساویست اما مشابه نیست. نه زن مرد است و نه مرد زن. هریک در جایگاه خود حق دارد و تکلیف هم.

ایرانی ملتزم به ادب است و هرچه مقامش بالاتر باشد انتظار مردم از او بیشتر است برای همین است که وقتی بزرگزاده ای در مجلس آن گونه بی ادبی کرد دیگر هیچ کس او را نبخشید و این کارش از خاطر هیچ ایرانی پاک نشد. بس که ما مردم لطیفی داریم چون گل.

ایران کشوری است که در آن لازمه دینداری تعقل و تفکر است اما در خارج اگر خواستی مومن شوی باید عقل را در بیرون از کلیسا بگذاری و بعد داخل شوی.

ایران کشوری است که دین در زندگیت جاری است اما در خارج زمانی که از زندگی و اجتماعت فراری شدی به دین می رسی.

خدای ایرانی ها ارحم الراحمین است هزاربار توبه ات را بشکن باز هم می توانی به سویش بروی و از نو شروع کنی اما در خارج باید هر بار که گناه کردی جریمه ی نقدیش را به صاحبان کلیسا نقدا بدهی تا اجازه دهند به سوی خدا بازگردی.

هنرمندان اصیل ایرانی در هر رسته که باشند نجیبند و با حیا، حرفشان را آنگونه بیان می کنند که شان هنر و هنرمند حفظ شود. آنان که پرده در و هتاکند به چراغ مرده مانند و خلق ایرانی به آنان اقبال ندارد.

ایرانی جماعت چون درخت پربار است هرچه بیشتر دارد افتاده تر است. احترام به بزرگان در خون ایرانیان اصیل است که آن کس به اکابر قوم خود عزت ننهد به فرومایگی خود مهر تایید زده است. بوسیدن دست پدر و مادر و استاد و عالم از افتخار ایرانیان است و به آن پایبند. همیشه به دست بوس بزرگان می رود تا شاید در این حضور بهره ای از سالها تجربه و اندخته ی آنان ببرد.

عامه ی مردم ما عاشق فیلمهایی هستند که پایانش به شادی ختم می شود، هرچه مسیر فیلم سخت و عذاب آور باشد آخرش باید با عروسی و رسیدن دورافتادگان به هم ختم به خیر شود. آخر مردم این مملکت فطرتی پاک دارند و منتظر. آنها با تمام وجود می دانند که در آخر همه ی سختی های جهان با ظهور آن دردانه عالم به شیرینی مبدل خواهد شد.

درایران تبار سالاری هست اما هرکه این کار را بکند در بین عامه ی مردم رسواست و حنایش رنگی ندارد و انشالله ریشه اش را خواهیم خشکاند.

ایران ام القرای اسلام است.

ایران آخرین پایگاه و حامی مستضعفان عالم است.

ایران یگانه سنگر مبارزه با کفر و الحاد و ظلم است.

ایران آخرین امید همه ی آزادی خواهان راستین جهان است.

ایران جایی است که به گفته رسول مکرم اسلام مردمش اسلام را دوباره احیا خواهند کردو دانش را اگر در ثریا باشد مقهور خویش خواهند ساخت. ایران کشوری است که مادر علم دنیای امروز غرب است. درست است که در برهه ا ی از زمان از قافله پیشرفت جا ماندیم، اما امروز به کوری چشم بداندیشان ، قله های افتخار را یکی یکی فتح می کنیم و دانشمندان جوانمان با غیرت ایرانی ، توسل شیعی و تعصب ولایی ایران را آن کنند که شایسته ی نام و آوازه اش است.

ایران کشوری است که انشاالله مهد یاران آن امام غایب خواهد بود و زمینه ساز ظهور آن حجت الهی.