۱۳۸۹ شهریور ۲۵, پنجشنبه

حکایت اندرتعدد زوجات

به نام خدا، اللهم عجل لولیک الفرج، سلام

پس از چند روز غیبت با حکایتی از گلستان بعدی خودم در خصوص یکی از دلایل حکم شرعی تعدد زوجات خدمت رسیدم. البته نوشتن این حکایت دلیلی بر انجام این کار توسط من نیست. چون این کار در شرایط امروز جامعه ی ایرانی دل شیر می خواهد که من ندارم. قضاوت در خصوص رد یا قبول دلیل این حکایت با شماست:

حکایت اندر تعدد زوجات

چندی در بحث تعدد زوجات متحیر بودم و آن را با جامعیت شریعت اسلام در تضاد دیدم و با مبحث عدالت شیعی در تزاحم. خواندن آیه ی سوم سوره شریف نساء که در آن به صراحت رجال را به اختیار مُثنی و ثُلاث و رُباع نسوان فراخوانده بر تعجبم افزود. روزی شرف حضور در خدمت یکی از اکابر علوم منقول و معقول را یافتم. فرصت غنیمت دانسته و با عجز تمام علت این حکم شارع خواستار شدم.

ایشان بفرمود: شارع مقدس در هر حکمی عللی نهفته که بعض آن همینک مکشوف گشته و بعض دیگر در زمان آتی و بعضا در روز آخر. بر حکم تعدد زوجات هم دلایل بسیار و هرروز که می گذرد حجتی دیگر برآن مزید شود.

غالب نساء امروز چون یگانه اند، انواع قر و قمبیز بر سر شوی خود آورند و بجای متابعت و اطاعت از شوهر، به حکومت بر وی مشغولند و هرروز که بگذرد بر جمعیت رجال زن ذلیل افزوده شود و جامعه در خُسران. در ایام ماضی، شوهر، ربّ ثانیِّ نساء بود لیکن حال، به عبدی بی مقدار تبدیل گشته و حاکمان نیز در مسیر جمهوریت، هرروز قدرتی بیشتر به این جماعتِ بی ظرفیت داده و رجال را از حَیِّزِ مردانگی ساقط کرده اند. گر مردی شهامت یابد یکی از حقوق شرعیِ خویش مطالبه کند، به جبر قانون چنان یخه اش چسبند که درس عبرت سایرین گردد. نساءِ امروز چون یگانه اند و در کَنَف قانون، چنان عرصه بر شویشان تنگ کنند که کل یوم به اجرای اوامر نساء گذرانند و باقی به جواب بازجویی هایشان.

نکته همین است؛ در گذشته که مردان مرد بودند و هریک چند همسر اختیار می کردند به جای آنکه هرروز در جایگاه متهمی لایقِ شماتت به پاسخ مشغول باشند، در جایگاه قاضیُ القُضاتی مقتدر به قضاوت بین زنانشان مشغول بودند. این جماعت برای آنکه رضایتِ مردشان را کسب کنند با یکدیگر رقابت کرده و حیاتی رؤیایی برای شویشان می ساختند. از بیم آنکه مبادا مزید بر سه هووی دائم، چند صیغه ایِ بی ادعا افزون گردد، درکسب رضایت شوهر سنگِ تمام می گذاشتند. اینجا بود که مردان می توانستند با فراغ بال به تعالی دست یابند و به جامعه خدمت کنند. نساء هم قدر خود شناسند و هم حد تعارضشان؛ که همان کل کل کردن با همجنس خودشان است و بس. درجای خود نیز به پرورش فرزندانِ نیک مشغول گردند.

امروز اگر کسی خواست به تمام، خدمت خلق کند باید قید تزویج زند تا تواند خود را وقف کند. لیکن در گذشته اکابر حتی اگر خود یک زوجه داشتند، زوجه ی شان در سایه ی جامعه ی چند همسری مطیع بود و قانع و در رضایت همسر به کمال کوشا.

این است یکی از دهها دلیل حکم مترقی تعدد زوجات .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر