۱۳۸۹ دی ۵, یکشنبه

قمه زنی

به نام خدا، اللهم عجل لولیک الفرج، سلام

درمحرم امسال هم مثل سالهای قبل عده ای ضمن اطلاع از حرام بودن عمل موهن قمه زنی، در نقاطی از کشور اقدام به قمه زنی کردند. در یکی از شهرستانهای هم جوار شهر اصفهان نیز این مساله به صورت حاد دیده می شود که تقریبا در بین اقشار پایین جامعه رواج پیدا کرده است. البته در محلات مختلفی که اندیشمندان و انسان های آگاه و شیعیان واقعی وجود دارد، این موارد کمتر دیده می شود و با فرهنگ سازی توسط این عده و دعوت از سخنرانان و دانشمندان بنام و برپایی مراسم نوحه خوانی و سینه زنی و روضه های حقیقی روز به روز به مستمعین خود می افزایند. البته دشمن نیز بیکار ننشسته و با تمام تلاش و صرف هزینه های سنگین اقدام به ترویج این عمل خرافی وموهن می نماید.

نسبت به حرمت و همچنین ریشه ی این عمل بحث مفصل تاریخی – امنیتی است که انشاالله در فرصتی دیگر به تفصیل به آن خواهم پرداخت اما غرض از نوشتن این وجیزه خاطره ای است که یکی از دوستان عزیزم که در شهرستان مذکور زندگی می کند برایم نقل کرده است. این برادر گرامی از جوانان متعهد و انقلابی و مومن و حلال خور و نمونه یک بچه مسلمان واقعی است که از محرمات دوری می کند و در واجب و مستحبات دینش کوشاست.

ایشان برایم نقل می کرد که تحت تاثیر جو محلی و همچنین چند روحانی سنتی به قمه زنی تشویق شدم. در تاسوعای چند سال پیش به شدت بر سر دوراهی بودم که آیا این کار را انجام دهم یا نه؟ جو محل آن گونه بود که این عمل آخر ثواب و عشق به امام حسین است و از سوی دیگر مقام معظم رهبری امام خامنه ای این عمل را حرام و موجب وهن شیعه دانسته بود. به شدت بر سر دوراهی بودم و در تصمیم گیری مردد. آخر پس از نماز عشا از خدا خواستم که خودش حقیقت را نشانم دهد و خودم را به او سپردم و آخر شب به یکی از منازلی که صبح عاشورا در آن قمه می زدند رفتم. با حالی زار و روحی پریشان به خواب رفتم، صبح با صدای اذان مسجد محله از خواب برخواستم و وضو گرفتم و نماز صبح را خواندم. ناگهان به خود آمدم دیدم انگار غیر از من کسی برای نماز برنخواسته، شک کردم و در بین برادرانی که حدودا صد نفری بودند قدم زدم. انگارنه انگار که اذان گفته شده، خواب خواب بودند. با خودم گفتم که احتمالا قبل از آنکه آفتاب بزند نمازشان را خواهند خواند. اما چه عرض کنم که یکی از آنها از جایش تکان نخورد. نزدیکی های طلوع خواستم چند تایی از آنها را ازخواب برای نماز بیدار کنم ولی فقط فحش خوردم. پس از طلوع آفتاب میاندارشان آمد و طبق مراسم خودشان همه قمه زدند و با سر و روی خونین و حیدر حیدر گویان به خیابان ریختند من هم از همان راه که آمده بودم باز گشتم و خدا را شکر کردم که پرده از چشمم برداشت تا حقیقت را ببینم. بلی اینان که واجب دین خود را انجام نمی دهند چه طور بر مستحبی مشکوک که موجب وهن دین می شود این گونه اصرار دارند. همین مساله باعث شد که به درستی فتوای امام خامنه ای ایمان بیاورم و در محله مان از مخالفان پروپا قرص قمه زنی شوم....

دوستی که این خاطره را برایم نقل کرده حی و حاضراست لیکن چون ممکن است راضی نباشد از ذکر نامش خودداری میکنم. البته لازم به ذکر است که همه ی قمه زنها الزاما تارک الصلاه نیستند لیکن اکثریت قریب به اتفاق آنان راه را اشتباه می روند.

۱۳۸۹ دی ۳, جمعه

در کربلا چه گذشت؟

به نام خدا، اللهم عجل لولیک الفرج، سلام

کتاب در کربلا چه گذشت؟ با نام اصلی نفس المهموم تالیف دانشمند معظم مرحوم حاج شیخ عباس قمی و ترجمه آیت الله شیخ محمد باقر کمره ای، انتشارات مسجد مقدس جمکران، چاپ یازدهم سال 1380، قطع وزیری، در920صفحه

این کتاب را درسال 1382 در سفری به جمکران خریدم، هرچه این چند سال خواستم آن را مطالعه کنم، چند صفحه بیشتر ممکن نشد تا اینکه بالاخره اول محرم امسال عزمم را جزم کردم و مطالعه اش را شروع کردم و سرانجام امروز کتاب را تمام کردم.

در این کتاب در پنج باب کلیه ی وقایع مربوط به عاشورا از زمان خروج امام حسین(ع) تا خونخواهی مختار را با جزئیات بسیار و ذکر روایات و احادیث متعدد آورده است. در هر مورد چند روایت آورده است و روایات معتبر را عنوان نموده. این کتاب از جمله کتب موثق درباره واقعه عظیم کربلا است و هرطالب حقی که می خواهد وقایع را از منبعی ناب دریافت کند، با مطالعه این کتاب هر چه خواهد به دست آورد.

برای من یک نکته بسیار جالب بود که تا قبل از مطالعه ی این کتاب فکر می کردم حضرت ابوالفضل العباس(س) علمدار کربلا در عصر تاسوعا شهید شده لکن پس از مطالعه فهمیدم که ایشان در ظهر عاشورا و قبل از امام حسین(ع) شهید شده اند و تقریبا جزء آخرین شهدای دشت کربلا بوده اند. جالب است این همه روضه رفته ام و حالا با مطالعه ی این کتاب مطلب را می فهمم. چون حضرت عباس در نزد شیعیان از لحاظ عظمت در این واقعه پس از امام حسین(ع) قرار دارد، برای پاسداشت ایشان تاسوعا را به نام ایشان زده اند و در این روز ذکر مصیبت ایشان زیاد تکرار می شود و به غلط در بین مردم شایع شده است که ایشان در تاسوعا شهید شده اند. اگر مطالعه ی این 920 صفحه فقط فهمیدن همین یک مساله را برایم داشته باشد کافیست، چون از یک اشتباه چند ساله در آمدم.

در پایان کتاب نویسنده 20 توصیه برای مداحان ومنبریان آورده است که برای این صنف بسیار کارآمد است. چون متن این کتاب سراسر آیه و روایت و حدیث است خلاصه نویسی ممکن نشد و مطالعه ی این کتاب را به همه ی شیعیان توصیه می کنم.

۱۳۸۹ آذر ۲۰, شنبه

لبیک یا حسین(ع)

به نام خدا، اللهم عجل لولیک الفرج، سلام

حسین(ع) بیشتر از آنکه تشنه ی آب بود، تشنه ی لبیک بود.

بیش از آنکه افکار حسین(ع) را نشانمان دهند، زخمهای تنش را نشانمان داده اند.

این جمله ها و جملاتی شبیه به این از افرادی با سلایق و علایق مختلف سیاسی و مذهبی و اجتماعی به کرات برای من پیامک شده است. آری در مراسم سنتی مذهبی، سخنرانان و واعظان و مداحان سنتی همیشه برایمان از تشنگی، مظلومیت و جنگ نابرابرانه ی عاشورا می گفتند و هنوز هم می گویند. اما آنانکه عمیقتر فکر می کنند از فلسفه، چرایی و پیام های عاشورا برایمان می گویند. از علل وقوع عاشورا و چگونگی حسینی شدن و از چرایی یزیدی شدن.

عاشورا نشانه عدم درک اکثریت جامعه از حقانیت امام زمان خویش و عدم انجام تکلیف اصلی خود در قبال ایشان است. آری امام حسین(ع) قیام کرد اما از آن جامعه بزرگ اسلامی حتی ابن عباس هم با امام همراه نشد. سلیمان، شریح قاضی و صدها نفر از خواص جامعه به دلایل مختلف پشت سر امام را خالی کردند و با حمایت علنی از یزیدیان و یا سکوت، باعث ریخته شدن خون خدا شدند. عوام هم که بی بصیرت بودند یا مستضعف، با جو آلوده به دروغ آن زمان در فتنه ی زمانه ی خود غرق شدند و آن امام را در مظلومیت خویش جاودانه ساختند و خود را در خیانت و نامردی و بی بصیرتی. آری لبیک به امام نیاز به بصیرت دارد و آن بصیرت رایگان به دست نخواهد آمد. اگر مردم کوفه و سایر بلاد اسلامی بصیرت داشتند، هیچ وقت واقعه ی عاشورا رخ نمی داد.

امام خمینی(ره) فرموده بودند که مردم عصر ما از مردم عصر نبی و ائمه بالاترو بهترند و به راستی که با تیزبینی خاصی این جمله را فرموده اند. در انقلاب 57 مردم با بصیرت خود جمهوری اسلامی ایران با قانون اساسی مترقی ولایت فقیهی را جایگزین یک نظام پوسیده ی وابسته ی سلطنتی کردند. دردفاع مقدس، جانانه و تنها و با دست خالی در برابر صدام تا بن دندان مسلح و مورد حمایت شرق و غرب، هشت سال مقاومت کردند و ابهت شرق و غرب را شکستند. در سه دهه ی گذشته انواع تحریم ها و فشارهای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی را پشت سر گذاشتند. هر چند سال یک فتنه ی عظیم که دشمنان ایران و ایرانی با میلیون ها دلار هزینه طراحی کرده اند را با بصیرتی و حضوری مثال نازدنی خنثی می کنند.

آری اکثریت این مردم بصیرند و لبیک گو. با بصیرت خویش راه را تشخیص داده و به نایب امام زمانشان لبیک می گویند، دیروز امام خمینی(ره)، امروز امام خامنه ای(دامة برکاته) وانشاالله در فردای ظهور لبیک گوی امام زمان(عج). با وجود چنین مردمی دیگر صلح امام حسن(ع) تکرار نخواهد شد. عاشورایی اگر واقع شود دیگر امام یکه و تنها نخواهد بود و نتیجه عاشورا را عاشورائیان رقم خواهند زد. هزاران عاشق و شیفته ی ولایت در پیش پای امام قربانی خواهند شد تا هدف مقدس آسمانیمان به نتیجه برسد.

لبیک یا حسین(ع) دیروزبا لبیک یا امام زمان(عج) امروز تکمیل خواهد شد و در غیاب امام زمان(عج) با لبیک به نایب امام زمان(عج).

۱۳۸۹ آذر ۱۲, جمعه

ترور

به نام خدا، اللهم عجل لولیک الفرج، سلام

نمی دانم حال من این طوری است یا سایر هموطنان هم این گونه اند. زمانی که خبر ترور دانشمندان هسته ای ایران را شنیدم، بغض گلویم را گرفت و قطراتی اشک هم ریختم. نمی دانم از این همه مظلومیت ایران و ایرانی بود یا ازآن همه پستی دشمنان ایران.

مدعیان دموکراسی غرب زمانی که در عرصه ی دیپلماتیک کم می آورند هر عملی را برای رسیدن به مقصودشان صحیح می دانند. نشانه بارز و آشکارش سی سال گذشته ی ایران اسلامیست که مملو از ترور و به خاک و خون کشیدن مردم بی دفاع ایران است. غیر از دهها هزار شهید که مستقیما در جبهه های جنگ و یا براثر عوارض آن شهید شده اند، در این سی و دو سال حدود 16000 نفر هم در ترورهای خیابانی و بمب گذاری ها کشته شده اند. این نشانه ی چیست؟ دشمنان ایران و اسلام چون می دانند که از لحاظ ایدئولوژیک و دیپلماسی توان مقابله با ایران را ندارند به این کارهای کثیف تن در می دهند.

شاید ساده اندیشانه باشد که ما عاملان و آمران ترور را در گروهک های از ملت رانده ی منافقین و امثالهم بدانیم. امروز و دیروز که در سایت های خبری مختلف گشت می زدم تقریبا هرکدام یک خبر از یک روزنامه مطرح غربی آورده بودند که مضمون همه ی آنها این بود که صحنه گردان اصلی این ترورها آمریکا، انگلیس و اسرائیل هستند. آخرین مطلبی که خواندم از روزنامه فرانسوی لیبراسیون و سوئدی لاتریبون بود که سیا و موصاد را عامل ترور معرفی می کرد.

این همه دشمنی به خاطر چیست؟ آیا غیر از آن است که ما با انقلاب 57 به همه اعلام کردیم که می خواهیم مستقل باشیم. می خواهیم آقای خودمان باشیم. نمی خواهیم سگ پاچه گیر ابرقدرت ها -ژاندارم منطقه- باشیم. می خواهیم ابرقدرتی مزین به اخلاق اسلامی در جهان بی اخلاق شما باشیم. می خواهیم کشورمان الگویی برای همه ی مستضعفان عالم باشد و ... .

دیگر فکر نمی کنم که شکی باقی باشد که ما بخواهیم در اصول و راهی که در آن قدم گذاشته ایم شک کنیم. ما قدم در راهی گذاشته ایم که خیر دنیا و آخرتمان در آن است و چون درست بر مسیر رسیدن به هدف گام برمی داریم این چنین مورد تهاجم شرق و غرب قرار گرفته ایم. انرژی هسته ای تا بالاترین مرحله ی آن، اقتدار نظامی در زمین و دریا و آسمان، رسیدن به اوج قله ی علمی در همه رشته های روز حق مسلم ماست و چون حق ماست به آن دست خواهیم یافت. آخر پیامبرمان هزار و چهارصد سال پیش گفته؛ دانش اگر در ثریا باشد مردمان پارس به آن دست می یابند.

حال اینک که دشمنان قسم خورده ی ما شمشیر از رو بسته و با کثیف ترین روش که همان ترور شهروندان غیر نظامی است به ما اعلان جنگ کرده اند. چه زیباست که همانند خودشان جواب بگیرند و همه جای دنیا برای این مفسدان ناامن گردد. بهترین دفاع، حمله است آن هم در زمین حریف. به امید آن روز... .

۱۳۸۹ آذر ۱۰, چهارشنبه

آلودگی هوا

به نام خدا، اللهم عجل لولیک الفرج، سلام

آلودگی هوا موضوعی است که سالها در خصوص تهران شنیده بودیم ولی تا به حال به صورت مستقیم و تا این حد آن هم در شهر اصفهان با آن روبرو نشده بودیم. اگر بیرون از خانه بروید و به دور دست نگاه کنید، خواهید دید که افق دید به شدت کاسته شده و بدون در نظر گرفتن علایم هشداردهنده ی وضعیت هوا در سطح شهر، اگر دقت کنید هنگام تنفس در بعضی نقاط شهر، دچار سوزش گلو و چشم و تنگی نفس می شوید. مسئولین شهر هم با توجه به خسارت هنگفت چند ده میلیاردی تعطیلی شهر، اقدام به تعطیل نمودن فعالیت های اداری و آموزشی شهر نمودند و این بار سطح آلودگی آن قدر بالا بود که بانک ها را هم به جز شعب کشیک تعطیل کردند.

حال با همه ی این حرف ها و موارد دیگر که شما بهتر می دانید مواضع عده ای از افراد به ظاهر تیز، خیلی جالب توجه است؛ دوستی می گفت: این تعطیلی ها برای هدفمند کردن یارانه هاست و همین یکی دو روز می خواهند یک دفعه اعلام کنند از ساعت دوازده شب بنزین لیتری فلان قدر و تعطیل کردند تا بتوانند شهر را کنترل کنند. گفتم آخر بنده خدا! مگر می خواهند چه کار کنند؟ یک برنامه ای که چند سال است دارند برای مردم توضیح می دهند و دیگر حتی مردم در دوردست ترین نقاط این کشور هم به اهمیت اجرای آن واقف شدند و همه مردم روز شماری می کنند تا این اتفاق بیفتد و یک بار برای همیشه از این سد اقتصادی نجات پیدا کنیم و دست ویژه خوران را از بیت المال قطع شود دیگر نیازی به این بچه بازی ها و کلک و پلتیک ندارد.

دوست دیگری می گفت: فلانی همه ی این آلودگی و تعطیلی شهر فقط و فقط به خاطر 16 آذر است و جالب این که چهار تا تحلیل آب دوغ خیاری ماهواره ای هم چاشنی می کرد که از اوج مضحک بودن تحلیل هایش، آپاندیسم اوت کرد. به او گفتم: آخر بنده خدا! پارسال که اوج فتنه و حاشیه هاش بود، 16 آذر خبری نشد، چه برسد به حالا که فتنه 88 کاملا مرده و خود متولی هایش هم هر کدام با هزار زبان بی زبانی از مرگش خبر دادند و می دهند. یک سری به سایت های خودتان بزنید. رقت انگیزه ، اگر یک کم با حال و هوای سیاست آشنا باشید دلتان برای آنها می سوزد آخر حریف زمین خورده دیگر زدن ندارد. چه رسد به اینجا که به خاطر توهم عده ی قلیلی شهر را تعطیل کنند و هزینه ای حدود سه میلیارد دلار برای هرروز تعطیلی به کشور تحمیل کنند. به قول خودشان با یک وانت ساندیس!!!!! هم می شود کل سر و ته این فتنه را ختم به خیر کرد. اگر این هزینه روزی سه میلیارد دلار را را ساندیس! بخرند و بدهند بچه بسیجی ها نوش جان کنند. فکر کنم تا 16 آذر بر و بچه های بسیجی، لندن و پاریس و واشنگتن و مسکو و پکن را هم فتح خواهند کرد.

القصه همه ی اینها را گفتم که بگویم : بابا آلودگی هوا جدی است.

بیایید همه با هم همکاری کنیم تا بتوانیم از این بحران زیست محیطی با کمترین هزینه بگذریم. استفاده نکردن از خودروی شخصی، داخل منزل ماندن، تنظیم موتور خودروها، کاهش مصرف گاز خانگی، اصلاح صنایع آلاینده مخصوصا ذوب آهن اصفهان، انتقال صنایع آلاینده به مناطق بیابانی که الحمدالله از حیث این مناطق کمبودی نداریم و... .

۱۳۸۹ آذر ۵, جمعه

کتاب قدرت جذبه

به نام خدا، اللهم عجل لولیک الفرج، سلام

کتاب فوق نوشته ی برایان تریسی و ران آردن، به ترجمه ی خدیجه مالمیر، انتشارات اشکذر، چاپ چهارم 1388، قطع رقعی، در184صفحه

قدرت جذبه که تقریبا همان جذابیت است موضوع محوری این کتاب است. هرکس در باطن خود دوست دارد که مورد توجه خاص و عام باشد و دیگران از همصحبتی با او لذت برند و همیشه او را به عنوان شخصی محترم و محبوب دوست داشته باشند. در این کتاب روش به دست آوردن این مهارت که همان قدرت جذبه است با مثال هایی روان آموزش داده شده است.

- هنگام همصحبتی با مخاطب جهت تحت تاثیر قرار دادن وی، به سفارش نویسنده بایستی کارهای زیر را انجام داد تا بهترین شنوده برای طرف مقابل باشد تا او جذب وی شود:

- سراپاگوش شدن هنگام صحبت با هر نفر.

- با توجه تمام به مخاطب، به وی احساس شگفت انگیزی و خاص و مهم بودن ببخشید. این کار با پذیرش، تقدیر، تایید، تحسین و توجه میسر است.

- جذبه مستلزم توجه صددرصد است.

- با مخاطب تماس چشمی برقرار کن.

- هنگام شنیدن، چشمها را حرکت داده و بین مثلث چشمان و دهان مخاطب حرکت کند.

- کج کردن سر به یک طرف.

- تکان دادن سر برای تایید کلام مخاطب.

- هنگام شنیدن با تمام بدن به طرف گوینده باشید.

- استفاده از اصوات تاییدی مانند: آهام، اوهوم، آه.

- استفاده از الفاظ تاییدی مانند: واقعا، خوب، پس این طور، بله بی تردید، کاملا موافقم.

- لبخند کامل و طبیعی با دهان و هردو چشم.

- با سرعت گوینده را تحسین کنید.

- هنگام شنیدن طوری رفتار کنید که گویی آن شنیده را قبلا احساس و تجربه کرده اید.

حال برای جذبه داشتن در هنگام سخن گفتن باید موارد زیر را انجام داد:

- هنگام سخن گفتن از نگاه های مستقیم و طولانی خودداری شود.

- هنگام سخن گفتن به طرفین صورت شنونده و سپس به دهان و چشمهایش نگاه شود.

- آهسته صحبت کنید و به شنوندگان فرصت فکر کردن بدهید.

- مکث کردن در حین صحبت پس از بیان هر نکته ی مهمی.

- سرعت و تن صدای خودرا براساس آنچه می خواهید بگویید و حالتی که می خواهید ایجاد کنید، انتخاب کنید.

- هنگام اجبار برای شنیدن دو راه دارید: تحمل کنید و لبخند بزنید یا با سوالی 180 درجه موضوع را عوض کنید.

- با سوال کردن گفتگو را هدایت کنید.

- هنگام هر صحبتی سعی کنید طرف مقابلتان را بشناسید. با سه سوال 1-مشغول انجام چه کاری هستید؟ 2-به هرحال چطور وارد این مسیر شدید؟ 3- بعد چه کارکردی؟ چه احساسی داشتی؟

- دنیا را ازچشم طرف مقابل ببینید.

از کل مطالب این کتاب نتیجه می شود که برای داشتن قدرت جذبه باید به مخاطب احترام گذاشت و باعث خشنودی وی شد تا به صورت ناخودآگاه جذب شما شود. کتاب خوبی است. ارزش مطالعه و به کار بستن دارد.

برنامه آموزشی امام باقر(ع)

به نام خدا، اللهم عجل لولیک الفرج، سلام

در کتاب خانواده مهدوی نوشته مهدی نیلی پور در صفحه 50حدیثی از امام محمد باقر آورده شده است که در آن یک جدول زمان بندی کامل برای آموزش توحید به کودکان آورده شده است. برای همین حیفم آمد که آن را برای شما نیاورم.

امام باقر(ع) می فرمایند:

وقتی فرزند(پسر) به سن سه سالگی رسید به او بیاموزند که هفت مرتبه «لااله الاالله» بگوید، پس اورا آزاد گذارند تا سنش به سه سال و هفت ماه و بیست روز برسد، آنگاه به او آموزش دهند که «محمد رسول الله ص» گوید، سپس آزادش بگذارند و چون به سن چهارسالگی رسید، هفت بار بگوید: «صلی الله علی محمد و آله» باز رها شود تا به سن پنج سالگی برسد، در این هنگام به او بگویند دست راست و چپ تو کدام است؟ اگر دست راست و چپ خود را تشخیص داد صورتش را به سوی قبله برگردانده و به او گفته شود: سجده کن و همچنین آزاد گذاشته شود تا اینکه به سن شش سالگی برسد، پس اگر شش سال بر او گذشت نماز بخواند و رکوع و سجود به او تعلیم گردد تا اینکه هفت سال او تمام گردد، در این زمان به او گفته شود صورت و دو دستش را (به عنوان وضو) بشوید و نماز بخواند، سپس (بدون آموزش مطلب بعدی) رها شود تا اینکه نه سال او تمام شود. در این سن وضو را به او یاد دهند و در صورت سهل انگاری (و عدم تاثیر تذکر) او را تنبیه کنند و به نماز دستورش دهند و بر سستی کردن به خواندن نماز تنبیه شود، پس اگر وضو و نماز را یاد گرفت، خداوند پدر و مادر آن طفل را مورد رحمت و غفران خویش قرار خواهد داد.

کتاب خانواده مهدوی

به نام خدا، اللهم عجل لولیک الفرج، سلام

کتاب فوق نوشته ی مهدی نیلی پور، انتشارات مرغ سلیمان، چاپ دوم، بهار79، قطع رقعی،در 160صفحه

در این کتاب که مملو از احادیث و روایات است، نویسنده سعی نموده است که ضرورت توجه به نهاد خانواده و تبدیل آن به محفل انس با اهل بیت را گوشزد نماید و اعضای هر خانواده را به منتظران واقعی آقا امام زمان (عج) تبدیل گرداند.

در مقدمه ی کتاب دو حدیث زیر آمده است:

حضرت امام جواد(ع) می فرمایند: و قبل از فرا رسیدن ظهور، فتنه ی جانکاهی پدیدار می شود که درآن، انسان با ایمان روز را به پایان می رساند و صبح (فردا) کافر می شود. وصبح مومن است و شب کافر می شود. پس هرکس چنین زمانی را درک کرد باید تقوی پیشه کند و چون گلیمی از گلیم های خانه اش باشد. (روزگاررهایی ح980)

حضرت امام صادق(ع) می فرمایند: هنگامی که چنین زمانی فرا رسد، گلیم (مقیم و ملازم) خانه ی خود باشید تا اینکه آن امام غایب پاک سرشت و پاکزاد، ظاهر گردد. (روزگاررهایی ح981)

توجه به همین دو حدیث و بررسی اوضاع و احوال اجتماعی و مذهبی امروز، ما را به قرار گرفتن در روزگار فتنه موعود خبر می دهد. لذا تکلیف ما در این روزگار فتنه آن است که ابتدا خود و خانواده ی مان و سپس نزدیکانمان را از ورطه ی سقوط و تباهی نجات دهیم تا در آن دنیا روسپید گردیم.

مطالب این کتاب واقعا در همین مسیر قرار دارد و به نظر این حقیر داشتن این کتاب در خانه ی هر شیعه ومطالعه و عمل به آن واجب است. از آوردن جزئیات کتاب خودداری کرده، چون ممکن است نتوانم حق مطلب را در خلاصه نویسی اداکنم لذا آرزو می کنم که همه ی ما بتوانیم این کتاب را مطالعه و به آن عمل کنیم.

۱۳۸۹ آذر ۱, دوشنبه

اندرلطایف روزگار

به نام خدا، اللهم عجل لولیک الفرج، سلام

امروز به ضرورتی در منزل ماندم و پس از مطالعه روزنامه ها و سایت های خبری و بررسی ایمیل هایم به سراغ کتاب های الکترونیکی که در رایانه ام بود رفتم. صدها کتاب را دریک لوح فشرده به قیمت پنج هزارتومان خریده بودم ولی چون به خواندن کتاب به روش سنتی علاقه مندم کمتر به سراغ آنها می روم، از سر بیکاری یکی از آنها را به تصادف باز کردم، اندر لطایف روزگار در 156 صفحه به صورت فایل pdfکه کیفیت پایینی هم داشت، مولفش مشخص نبود اما از سایت www.parstech.org دانلود شده بود .

شروع به خواندن کردم به سبک کشکول بود و از هر دری در آن سخن رفته بود و از حکایات و اشعار قدما و معاصر آورده بود در کل خوب بود ولی به وزینی کشکول شیخ بهایی و طبرسی و امثال آنها نبود. اما از خواندنش احساس لذت کردم و برای آنکه شمارا هم در آن سهیم کنم چند مورد از آن را برایتان می آورم:

شعر «زیر بارزور نباید رفت» از مرحوم محمد تقی بهار

دو رو به زیر نیش مار خفتن

به پشته روی شاخ مور رفتن

تن روغن زده با زحمت و زور

میان لانه ی زنبور رفتن

به کوه بی ستون بی رهنمایی

شبانه با دو چشم کور رفتن

میان لرز و تب با جسم پر زخم

زمستان زیرآب شور رفتن

برهنه زخم های سخت خوردن

پیاده راه های دور رفتن

به پیش من هزاران بار خوشتر

که یک جو زیر بار زور رفتن

شاید عبارت یا کنایه ی «علی می ماند و حوضش» را بارها شنیده بودم ولی نمی دانستم که اصل داستان از کجا بوده و این عبارت از کجا گرفته شده تا این که حکایت « علی می ماند و حوضش» را از امثال و حکم اینجا دیدم که برایتان می آورم:

عالمی بر منبر مجلس می گفت و برای استحقاق آب کوثر که ساقی آن علی-علیه السلام- است شرایطی صعب و دراز می شمرد.

چون سخن در این معنا به پایان برد، لری از مستمعین برخاست و گفت: ای شیخ! اگر اینها که گویی راست است پس علی می ماند و حوضش.

در خصوص «قناعت» از ابن یمین آورده است:

دو قرص نان گر از گندم است یا از جو

دو تا جامه گر از کهنه است یا ازنو

چهارگوشه ی دیوار خود به خاطر جمع

که کس نگوید از اینجا خیز و آنجا رو

هزار بار نکوتر به نزد ابن یمین

ز فر مملکت کیقباد و کیخسرو

و بازهم از ابن یمین در خصوص «مرد آزاده» دو بیتی آورده است که قضاوتش را بر عهده ی خواننده ی عزیز می گذارم:

مرد آزاده نباید که کند میل دو چیز

تا همه عمر وجودش به سلامت باشد

زن نخواهد که اگر دختر قیصر باشد

وام نستاند اگر وعده قیامت باشد

از دیوان مرحوم دهخدا در خصوص «نصف دین» که همان ازدواج است شعری لطیف آورده که خواندنش خالی از لطف نیست:

گفتِ پیغمبر است و گفتی راست

که نیازد کسش فرود و نه کاست

«در زمان هر آنکه جفت گزید

نصف دینش زکید دیو رهید»

شیخ طه که مرد رندی بود

از پس این حدیث می افزود

«تا رسانی به جفت جامه و نان

رود این دین نیمه هم زمیان»

البته لازم به ذکر است که در این کتاب اشعار و حکایات دیگری هم هست که ارزش باز خواندن را دارد. امید است دوستان با افزایش مطالعه بتوانند گاهی به سراغ کتاب های این چنینی بروند و از حال و هوای خشک روزانه خارج شوند.

۱۳۸۹ آبان ۲۷, پنجشنبه

چهل لذت کم هزینه

به نام خدا، اللهم عجل لولیک الفرج، سلام

شاید همیشه در میان اطرافیان و دوستان آشنایان خود افرادی را به وفور می بینیم که همیشه از زندگی خود ابراز ناراحتی می کنند و از یکنواختی زندگی خود شکایت دارند. اگر خوب دقت کرده باشید بسیاری از این افراد از حیث مادی و اجتماعی چیزی کم و کسر ندارند اما با ابراز بدبختی و اعلام عدم رضایت از زندگی، آن خوشی هایی را که کم یازیاد شنونده دارد، زایل می کند. دلیل این امر چیست؟ شاید پای سخن این افراد که بنشینیم از خوشی های گذشته شان و بعضا از سال های قبل از انقلاب با حسرت یاد می کنند. اگر گذشته ی این افراد را بدانیم اکثر قریب به اتفاق اینان از لحاظ مادی و سطح رفاه، با گذشته ی خود قابل قیاس نیستند. بسیاری که در گذشته نان شب خود را با زحمت در می آوردند، امروز کرور کرور پول دارند و در خانه های آن چنانی زندگی می کنند واز هر اسباب رفاهی مستطیع هستند، اما باز هم از بدی اوضاع می نالند و به زمین و زمان و مسببان آن بد و بیراه می گویند. علت چیست؟

اگر کمی ساده به قضیه نگاه کنیم. آنها در گام نخست هدف از خلقت خود را فراموش کرده اند که این وجیزه مجال بحث در خصوص آن نیست. در گام بعدی بعضا این افراد دچار خودخواهی و خست مضاعفند و علی رغم لذت از زندگی حتی حاضر نیستند با گفتن جملات خوش دیگران و به ویژه جوانان را به زندگی امیدوارتر کنند. در گام بعدی شخص در مصادیق لذت از زندگی دچار مشکل است. که من می خواهم در این خصوص بحث کنم.

این افراد هنوز نمی دانند که اگر از زندگی و آنچه خداوندگار به آنان عطا فرموده اعلام رضایت کنند و همواره بابت این همه نعمت ثناگوی حضرت باریتعالی باشند خدا هم توان لذت بردن از زندگی و نعماتش را به آنان عطا خواهد فرمود.

حال من و شما برای آنکه از زندگی خود لذت ببریم نباید منتظر تغییرات عجیب و اتفاقات غریب باشیم. بسیاری از لذت های دنیا در اتفاقات و رویدادهای به ظاهر کوچک و معمول جاری در زندگی ما و حواشی آن است. لذا با اندکی دقت در پیرامون خود و اعتقاد به اینکه شاید فردا وقتی برای لذت بردن از آنها را نداشته باشیم می توانیم از کوچکترین رویدادها لذات فراوانی ببریم. اینک تعداد چهل لذت بدون هزینه که می توان از رویدادهای روزانه مستفیض شد را برایتان می آورم، البته لازم به ذکر است که این چهل لذت را یکی از دوستان برایم ایمیل کرده بود که من هم بدون تغییر برایتان می آورم والبته هر کس برحسب کارهای روزانه خود می تواند براین فهرست بیفزاید. من نویسنده این چهل لذت را نمی شناسم اما هرکه هست و با هر اندیشه ای خدا خیرش دهاد. اینک این چهل لذت را بخوانیم، بدانیم، به آن عمل کنیم و به دیگران بیاموزیم:

1- گاهی به تماشای غروب آفتاب بنشینیم.

2 - سعی كنیم بیشتر بخندیم.

3- تلاش كنیم كمتر گله كنیم.

4 - با تلفن كردن به یك دوست قدیمی، او را غافلگیر كنیم.

5 - گاهی هدیه‌هایی كه گرفته‌ایم را بیرون بیاوریم و تماشا كنیم.

6 - بیشتردعا كنیم.

7 - در داخل آسانسور و راه پله و... باآدمها صحبت كنیم.

8- هر از گاهی نفس عمیق بكشیم.

9- لذت عطسه كردن را حس كنیم.

10- قدر این كه پایمان نشكسته است را بدانیم.

11- زیر دوش آواز بخوانیم.

12- سعی كنیم با حداقل یك ویژگی منحصر به فرد با بقیه فرق داشته باشیم.

13- گاهی به دنیای بالای سرمان خیره شویم.

14- با حیوانات و سایر جانداران مهربان باشیم.

15- برای انجام كارهایی كه ماهها مانده و انجام نشده در آخر همین هفته برنامه‌ریزی كنیم!

16- از تفكردرباره تناقضات لذت ببریم.

17- برای كارهایمان برنامه‌ریزی كنیم و آن را طبق برنامه انجام دهیم. البته كار مشكلی است!

18- مجموعه‌ای از یك چیز (تمبر، برگ، سنگ، كتاب و... )برای خودمان جمع‌آوری كنیم.

19- در یك روز برفی با خانواده آدم برفی بسازیم.

20- گاهی در حوض یا استخر شنا كنیم، البته اگر كنار ماهی‌ها باشد چه بهتر.

21- گاهی از درخت بالا برویم.

22- احساس خود را درباره زیبایی ها به دیگران بگوئیم.

23- گاهی كمی پابرهنه راه برویم!.

24- بدون آن كه مقصد خاصی داشته باشیم پیاده روی كنیم.

25- وقتی كارمان را خوب انجام دادیم مثلا امتحاناتمان تمام شد، برای خودمان یك بستنی بخریم و با لذت بخوریم.

26- در جلوی آینه بایستیم وخودمان را تماشا كنیم.

27- سعی كنیم فقط نشنویم، بلكه به طور فعال گوش كنیم.

28- رنگها را بشناسیم و از آنها لذت ببریم .

29- وقتی از خواب بیدار می‌شویم، زنده بودن را حس كنیم.

30- زیر باران راه برویم.

31- كمتر حرف بزنیم و بیشترگوش كنیم.

32- قبل از آن كه مجبور به رژیم گرفتن بشویم، ورزش كنیم و مراقب تغذیه خود باشیم.

33- چند بازی و سرگرمی مانند شطرنج و... را یاد بگیریم.

34- اگر توانستیم گاهی كنار رودخانه بنشینیم و در سكوت به صدای آب گوش كنیم.

35- هرگز شوخ طبعی خود را از دست ندهیم.

36- احترام به اطرافیان را هرگز فراموش نكنیم.

37- به دنیای شعر و ادبیات نزدیك تر شویم.

38- گاهی از دیدن یك فیلم در كنار همه اعضای خانواده لذت ببریم.

39- تماشای گل و گیاه را به چشمان خود هدیه كنیم.

40- از هر آنچه كه داریم خود و دیگران استفاده كنیم ممكن است فردا دیر باشد.