به نام خدا، اللهم عجل لولیک الفرج، سلام
یکی از دوستان عزیزترازجانم باب صحبت درباره ی حقوق بشر را برایم گشود و توفیق شد که در این باب مطالعه ی سطحی داشته باشم. مطالعه ی مقالات؛ حقوق بشر در اسلام و اعلاميه جهاني حقوق بشر (دکتر سید حسین صفایی)، حاکمیت دولتها حقوق بشر و جهانی شدن(دکترصالح موهوبی)، اسلام وحقوق بشر(داوود فیرحی)، اصل کرامت انسان(حسین مهرپور)، مفهوم حقوق بشر(ترجمه ی امیرغلامی)، حقوق بشرو گفتگوی تمدن ها و ... در هفته ی گذشته باعث شد که مختصر برداشت خود در باب حقوق بشر را بنویسم، البته این در سطح مبتدی است و ارائه ی نظر در این باب دانش و بینش و مطالعه ی عمیق می خواهد که من توفیق آن را نداشتم. لازم به ذکر است بخشی از مطالبم عینا یا برداشت از مقالات فوق الذکر است:
حقوق بشر كه به زبان فرانسه droits lhomme و به انگليسي Human Rights و به عربي حقوق الانسان ناميده شده است طبق نظريه مكاتب آزاديخواه عبارت است از حقوقي كه لازمه طبيعت انسان است , حقوقي كه پيش از پيدايي دولت وجود داشته و مافوق آن است و بدين جهت دولت ها بايد آنرا محترم بشمارند.
حقوق بشر عبارتی زیباست که مورد استفاده ی همگان قرار می گیرد، چه انسان های خوب و چه انسان های بد. چه استفاده ها و چه سوء استفاده ها که از این عبارت شده و می شود و خواهد شد. حقوق بشر به مفهوم امروزی آن بعد از جنگ جهانی و با توجه به نیاز به قانون ایجاد شد. در جامعه ی آن روز که دین به حاشیه رانده شده بود، حاکمان آن روز جهان به دنبال ایجاد قوانین مصنوعی به جای قوانین الهی، سنگ تمام گذاشتند.
در سال 1990 در اجلاس قاهره حقوق بشر اسلامی به تصویب رسید که منشا قوانین و حقوق خداوند متعال قرار گرفت. بسیاری از حقوق لحاظ شده در حقوق بشر جهانی و حقوق بشر اسلامی شبیه هم است و تضاد آنچنانی ندارد. حقوق بشر بر مبنای کرامت انسانی ، حقوق و آزادی های شخصی و حقوق و آزادی های اجتماعی بنا نهاده شده است که حد همه ی این حقوق، عدم تجاوز به حقوق اشخاص دیگر است که اصل و اساس دین مبین اسلام نیز برهمین منوال است.
جالب است بدانیم بسیاری از همین قوانین حقوق بشر در قانون اساسی جمهوری اسلامی آمده است که نشان دهنده ی خدایی بودن این حقوق است و دین اسلام هیچ گونه منافاتی با این حقوق ندارد. شاید در ادیان دیگر منع هایی وجود داشته باشد ولی دین اسلام به ویژه تشیع همگامی خوبی در بسیاری از موارد با اصول واقعی حقوق بشر دارد.
اعلاميه جهاني حقوق بشر در دهم دسامبر 1948میلادی با چهل و هشت رأي موافق و هشت رأي ممتنع به تصويب رسيد. مبنای آن لیبرالیسم غربی و طبیعت بود نه خدا و الهی بودن حقوق لحاظ نگردید. آرای ممتنع متعلق به عربستان و کشورهای کمونیستی بود و نماینده عربستان در بیانیه خود اعلام کرد که این اعلامیه بر مبنای هنجارهای پذیرفته شده غرب است و تجربی و هنجارهای تمدن های آزموده در این اعلامیه لحاظ نشده است. نماینده هلند هم به همراه نمایندگان چند کشور اروپایی و غیراروپایی سعی نمود که این پیش نویس را به سمت استناد به خدا بکشاند که موفق نشد. همین امر نشان می دهد که این اعلامیه در جو حاکم بر اروپای فتح شده توسط آمریکا و متفقین بوده و مورد تایید همه دولت ها نبوده و براساس تمایل به قدرت حاکم تصویب شده است.
اعلامیه حقوق بشر بر مبنای نظرات جان لاک (ق17)، امانوئل کانت(ق18) و... شکل گرفته و در سه مرحله تکمیل شده است:
اعلاميه جهاني حقوق بشر در سال 1948مشتمل بر يك مقدمه و 30 ماده است و مبتنی بر حقوق امنیت و مالکیت و مشارکت سیاسی
کنوانسیون حقوق بشر اروپایی در سال 1953 مبتنی بر حقوق اجتماعی و اقتصادی
میثاق جهانی حقوق مدنی و اقتصادی در سال 1966 مبتنی بر حقوق تعیین سرنوشت، محیط زیست پاک و اقلیت های بومی
خوب که مطالعه کنیم خواهیم دید که این حقوق بشرغربی، همان جاده صاف کن پروژه ی جهانی سازی است که در طی آن خرده فرهنگ ها، اقلیت ها و ادیان به مرور حذف شده و یک فرهنگ جهانی لائیک جایگزین همه ی آنها خواهد شد. این جهانی شدن ساخته و پرداخته صهیونیسم جهانی است که در ورای کارتل های اقتصادی بین المللی و در اتحاد با سیاست مداران، راه یکی شدن فرهنگ جهان را طی می نماید. جهانی که خدا نداشته باشد را خدایان زر و زور و تزویر هدایت می کنند و چه راحت در پوشش رنگ و لعاب آزادی و حقوق بشر خدا را نادیده گرفتند تا هست و نیست دنیا را به کام خویش کنند.
به اطراف خودمان خوب نگاه کنیم. کدام کشورها بیش از سایرین دم از حقوق بشر می زنند؟ کدام کشورها بیشتر حقوق بشر را زیر پا می گذارند؟ پاسخ این پرسش ساده است. غرب و به نمایندگی از آن آمریکا و رژیم صهیونیستی. خوب دقت کنید حامیان حقوق بشر دروغین غربی که حیات یک گربه یا سگ ولگرد برایشان به ظاهر مهم است و برای حمایت از حیوانات هزارن قانون عجیب و غریب دارند و حتی بعضا حیواناتشان از صاحبانشان ارث می برند، به راحتی و در یک حمله ی کور نظامی صدها کودک و زن و مرد افغان و عراقی را به خاک و خون می کشند و آب از آب تکان نمی خورد. با تمام رسانه های تصویری و شنیداری و خواندنی تروریسم را محکوم می کنند اما در پس پرده، خود حامی اصلی و هدایت کننده ی القائده و منافقین و مافیای مواد مخدرند. برای تراشیدن بهانه ی جنگ به راحتی برج ها ی دوقلوی خودرا ویران می کنند و صدها تن را زنده زنده دفن می کنند و به دیگران نسبت می دهند. شعار آزادی بیان می دهند و به راحتی همه چیز را زیر سوال می برند؛ خدا و پیامبران و اخلاق و هرچه برای جامعه ضمانت اخلاقی ایجاد می کند. اما اگر کسی خواست کلامی درباره ی هولوکاست بپرسد اورا به هزار انگ متهم می کنند و در اولین دادگاه دمار از روزگارش در می آورند. مدعیان دموکراسی ده ها سال از دیکتاتوران خونریزی مثل پهلوی، پینوشه، صدام، بن علی، مبارک، قذافی، ملک عبدالله، علی عبداله صالح و... تا آخرین لحظه و تا اخرین گلوله حمایت می کنند ولی با وقاحت تمام از دمکراسی دم می زنند. شعارشان دموکراسی و حاکمیت صندوق های رای است اما در هر کشور اسلامی و خاورمیانه ای که انتخابات برگزار می شود، اگر انتخابات سالم باشد مخالفان غرب حاکم خواهند شد. برای همین برخلاف شعارشان به راحتی بازی را به هم می زنند. نمونه اش انتخابات چند سال پیش الجزایر و به قدرت رسیدن اسلامگرایان بود که با به خاک و خون کشیدن مردم توسط تروریستهایشان آن را به شکست کشانیدند و یا پیروزی حماس بر فتح در انتخابات فلسطین بود که به راحتی آن انتخابات را باطل اعلام کردند و دولت قانونی حماس را به رسمیت نشناختند و دولت غیر قانونی محمود عباس را حمایت کردند.
اگر بخواهیم از این تناقضات بیاوریم، صدها نمونه ی دیگر داریم که نشان از دروغ بودن دموکراسی و حقوق بشر غربیست. آری حقوق بشر واقعی در اسلام است که خطوط قرمزش همه برای رشد بشریت و رسیدن به حد اعلای تعالی انسان است. امید است با جهانی شدن نهضت بیداری اسلامی و ظهور حضرت حجت(عج) حقوق بشر اسلامی در همه ی جهان فراگیر شود. انشاالله....