۱۳۸۸ آبان ۱۰, یکشنبه

ریش بی ریشه

به نام خدا،اللهم عجل لولیک الفرج،سلام علیکم
اگردهه اول انقلاب را به یاد داشته باشید، یا بزرگترها برایتان تعریف کرده باشند. همه جوگیر بودند و تظاهر به مذهبی و انقلابی بودن عرف بود و تقریبا اکثریت این روحیه را داشتند و با بوجود آمدن دفاع مقدس تمام حاشیه ها وخط و خط بازیها هضم شد و اکثریت در یک مسیر مشخص قرار گرفته بودند. خیلی ها از روی ایمان خالص و اعتقادی که به امام و رهبر خویش داشتند و عده کمی هم از روی زرنگی و استفاده و بهتر بگویم سوءاستفاده خود را به این قشر می چسباندند و درعمل درمسیرمنافع خود بودند. بچه های ارتش و سپاه و بسیج با ریش یا بدون ریش در جبهه های جنگ جانفشانی می کردند و از خاک و شرف و عزت و ناموس این ملت در برابر همه دول خارجی که به کمک صدام آمده بودند، دفاع می کردند و آن موقع بعضی از آقایان مورد نظرمن با یک من ریش، در پشت جبهه هر روز یک ادا و اصولی در می آوردند و زمینه را برای زراندوزی خود و اطرافیانشان مهیا می کردند.
درآن دوره همه چیز جیره بندی بود و کوپنی. از قند، شکر، روغن و برنج گرفته تا سیگار و سیمان و تیرآهن. معمولا هم از طریق شورا و مسجد محل و یا از طریق تعاونی اداره جات و کارخانه ها توزیع می شد. هر کس می توانست سهمیه بیشتری بگیرد، در بازار آزاد سیاه با قیمت بسیار بالاتری امکان فروش داشت و پول خوبی به جیب می زد. در این هنگامه خیلی ها به صورت جز یا کل مایه دار شدند. بعضی ها از طریق ایجاد ارتباط ناسالم با ماموران توزیع و بعضی هم با کلاه گذاشتن بر سر آنها اقدام به استفاده بیشتر از این سهمیه ها می کردند. در آن زمان وقتی ریش کسی یک کم بلند می شد همه به شوخی به او طعنه می زدند که احتمالا شورا می خواهد تیرآهن توزیع کند و او منتظر تحویل سهمیه اش است تا بعد بتراشد و ... .
این جماعت متظاهر نان به نرخ روز خور تقریبا تا پایان جنگ برهمین منوال بودند و از نبود فرزندان انقلابی واقعی و حضورشان در جبهه سوءاستفاده کردند و تحصیلاتشان را تکمیل کردند و بسیاری از پست های مدیریتی ایران را به ناحق تصاحب کردند.
پس از اتمام جنگ و شروع دوران پر قصه و پر غصه سازندگی و تزریق پولهای کلان در بین این مدیران و وابستگان و نزدیکانشان و عدم دقت در کسب درآمد حلال از سویشان و تغییر فاز زندگی شان و سرعت و شتاب در مسابقه تجمل، کم کم در رفتار و گفتارو پوشش و ظاهر خیلی از این آقایان و خانواده هایشان تغییرات اساسی به وجود آمد . بعضی ریششان را آنکادر کردند و رفتند تو مایه ی ستاری. بعضی کم کم ریششان را با ماشین موذر آلمانی جوری می زدند که انگار روز قبل با تیغ زده اند و امروز کمی سرزده بیرون. بعضی رفتند تو مایه روشنفکری و ریش پرفسوری و بزی و ماکس پاور و .. . بعضی هم با ژیلت سه تیغه ریششان را از بیخ و بن کندند چنان که مورچه برآن سرسری بازی می کرد.خلاصه تا اینجا هم مشکلی نیست چون گذشته هر کس متعلق به خودش است و در آخر هم هر کس را درقبر انفرادی می گذارند و بس. اما این آقایان فوق الذکر شروع کردند به گیر دادن به آنهایی که ریش داشتند و تمام عقب ماندگی ها و ندانم کاریها را به گردن آنها انداختن.
آخر یکی نبود به اینها بگوید که مشکل که از ریش این بنده خداها نیست که ، مشکل از ریش بی ریشه شما مدیران سابق است که هر گندی به این مملکت زدید و بار خود را بستید و حالا خودتان هم با تراشیدن ریش کلک مرغابی زده اید و مشکلات را به گردن ریشدارهای حالا می اندازید. موقعی که ریش توش نان داشت و پست به همراه می آورد که شما داشتید و منافعش را هم بردید. اما حالا که ریش جز مسوولیت چیزی ندارد چرا بیخود سربسر اینها می گذارید. جالب است تمام کسانی که طی این سه دهه انقلاب به دگردیسی عکس رسیده اند و ریش های یک وجبی و شلخته شان به زیر ژیلت سه تیغه رفته است ، الحمد لله در امور مالی و منصبی، خوب رشد کرده اند و هم همه مایه دارند و هم صاحب منصب. خدارا شکر ما که بخیل نیستیم.
امروز ریشدارهامون سه دسته اند یک دسته خوش تیپ اند که چون ریش به آنها می آید می گذارند درانواع مختلف. دسته دوم ریش دارهای اجباری اند که آنها هم دو دسته اند آنها که بر ضروت کاری ریش دارند و آنها که در رودربایستی خانواده هاشون ریش دارند. دسته سوم که ریشدارهای اعتقادیند که شامل بازماندگان غافله رزمندگان، بچه مسجدیها، بسیجیها و در تعریف کلی جدید اصولگراهایند – همان رادیکالهای سابق به اعتقاد آقایان فوق الذکر-. این جماعت دسته سوم که حال و روزشان مشخص است به کم زندگی قانعند و از مکروه و مباح و حرام دوری می کنند . اما جالب است که هرجا در این مملکت توسط آقایان فوق الذکرو منصوبانشان خرابکاری صورت می گیرد مردم از چشم این دسته سوم می بینند و مکافاتشان دوبله شده. هم باید سنگینی مسئولیت اعتقادیشان را به دوش بکشند و هم طعنه ی دیگران تحمل کنند و کسان دیگری ببرند و بخورند اما عوام الناس به تحریک همان آقایان فوق الذکر اینان را مسئول بدانند. جالب اینجاست که امروز هم که در دولت دهم هستیم هنوز که هنوز است همان ریش سه تیغگان دوره سازندگی و اصلاحات در اداره جات بر مسند مدیریتی جلوس کرده اند و هر گندی که می زنند به گردن دسته سوم است.
خلاصه این ریش بلای جان و آرامش خیلی از از بچه های مخلص شده و آنهایی که مقاومند و تحت تاثیر اراجیف این آقایان ، ریشدارهای سابق، بچه ماهواره ایهای جدید و غرولند های زن و بچه شان قرار نمی گیرند و کلا ریش با ریشه دارند ریششان را حفظ می کنند ولی آنهایی که ریششان بی ریشه باشد آن را برباد می دهند.
حال یک قطعه شعری است از شاعری که نمی شناسم که در هفته نامه دوکوهه در سال 1380 چاپ شد را در مورد ریش بی ریشه برایتان می آورم امیدوارم از آن لذت ببرید:
ای رفیقان ریش ما را باد برد
میوه های باغ ما را باد خورد
ای رفیقان ریش ما بی ریشه بود
جنس ایمان های ما از شیشه بود
ای رفیقان در جهنم زنده ایم
با شما بودیم ولی شرمنده ایم
ای رفیقان کربلای پنج کو؟
حاصل آن کوه درد و رنج کو؟
ای رفیقان یادتان افسانه شد
نسل سوم با شما بیگانه شد
آرزوی نسل ما را موج برد
خانه های سبز ما را برج برد
عده ای حق شما را برده اند
در خیالی که شهیدان مرده اند
انقلاب ما چگونه کیش شد؟
چون ملاک آدمیت ریش شد!
بعضی از یارانمان را آب برد
بعضی از یارانمان را خواب برد
غیرت ما را به غارت برده اند
عصمت ما را اسارت برده اند
ای رفیقان قلبها سنگی شده
درعوض عکس شما رنگی شده
بروصیت نامه ها خندیده اند
با تفکرهای ما جنگیده اند
راه رسم مرگتان خود زندگی است
رفتن راه شما دیوانگی است
قاب عکس قبرتان زنگ می زند
چون موبایل عارفان زنگ می زند
چون نخندید! مشتیان با وفا
ما به جاتان می رویم کرب و بلا!


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر