به نام خدا،اللهم عجل لولیک الفرج،سلام
شاید اگر زمانی از کنار دکه های روزنامه فروشی رد بشوید و کمی بایستید و دقت کنید؛ ده ها نفر را در حال مطالعه تیترهای روزنامه ها و بعضا ورق زدن دزدکی مجلات می بینید. از هر ده – بیست نفر، شاید یک نفر روزنامه بخرد.
شاید فکرکنید که این ها این قدر مشغله دارند که نمی توانند روزنامه بخوانند. کمی دقت کنید! اینجا ایران است. جماعت ایرانی تا دلتان بخواهد وقت برای هدر دادن دارد؛ از هوله رفتن سرکار گرفته تا خواب طولانی بعدازظهر متصل به شب و دیدن سریال های آبگوشتی تک فیلمنامه ای ایرانی و فیلمهای بی دوبله خارجی و... . اما کافی است که به آنها توصیه مطالعه کنی که ناگاه با قیافه حق به جانب، از بی وقتی و مشغله فراوان می گویند و در آخر هم چند تا گوشه و کنایه بارت می کنند تا دیگر اگر مطالعه هم کردی در خفا باشد و از ترس آبرو بروز ندهی، که متهم به بیکاری و مزدوری و هزار عیب و ننگ دیگر می شوی.
شاید فکر کنید پول خرید روزنامه و مجله و کتاب ندارند. بازهم اشتباه فکر می کنید اکثر این جماعت دستشان به دهنشان می رسد اما حاضرند برای هر چیزی پول خرج کنند غیر از مطبوعات. آخر ما ایرانی ها یک خصلت عجیب دیگر هم داریم؛ خصلتی که در هیچ کجای دنیا پیدا نمی شود. بله ما تیترهای روزنامه ها را می خوانیم و هرکداممان براساس شاخص های ذهنیمان ده مدل تفسیر سیاسی عجیب و غریب برایش می سازیم و با حالتی کارشناسانه به خورد همدیگر می دهیم. در این مملکت اگر پیچیده ترین مسایل سیاسی – اجتماعی را از هر قشری از جامعه بپرسی، مطمئن باشید انواع نظرات کارشناسی را خواهید شنید و هیچ کس نیست که در قبال پرسش شما ، نمی دانم یا در تخصص من نیست، پاسخ دهد.
بگذریم، ما – منظورم بعضی ازما ایرانیان است- تا بتوانیم و به هر نحو ممکن از مطالعه درمی رویم. آن قشری از ماهم که خودشان را اهل مطالعه نشان می دهند در اصل مومن تک کتابی اند. از هر خط و جناحی که باشند فقط و فقط روزنامه و کلأ مطبوعات همان جناح را مطالعه می کنند و در اصل به یک خودسانسوری مطلق گرفتارند. هرچه به آنها دیکته شود، در کمال روشنفکری قبول می کنند و حاضر نیستند اندیشه های طیف مقابل را در قبال آن موضوع، ازمتون خود آنها مطالعه کنند. سیاسیون قالتاق هم از این ژست اهل فکر و مطالعه بودن این جماعت استفاده کرده و تقریبا این مردم تک کتابی را در همان خطی که می خواهند - در راستای منافع خود- هدایت می کنند.
در همین چند مدت اخیر بعد از انتخابات ریاست جمهوری دهم که اوضاع قاراشمیش شده بود، می توانستیم این بازی خورده ها را به وضوح ببینیم. وقتی از طرفدار سینه چاک عربده کش فلان نامزد می خواستیم که شاخص ها و ویژگی های نامزد مورد علاقه اش را برای ما بگوید، شاید ما را هم با خود همراه کند، اصلا نمی دانست چه بگوید. آنهایی که هم که با مطالعه دست و پا شکسته و منبرهای نصف نیمه حزبی که دیده بودند، مشخصات و خصلت هایی را می گفتند ، اصلا با نامزدشان تطابق نداشت. فقط کافی بود این ها به مطبوعات چند سال قبل هم خطی های خودشان رجوع می کردند تا می توانستند فرق دوغ و دشاب را بفهمند اما چه فایده... . سیاسیون غیرمذهبی همیشه یک موج راه می اندازند و بعد سعی می کنند از موج کور، موج سواری بگیرند و در آخر هم پیروز ایناننند و افسرده و پژمرده مردمی که از آنها بازی خورده اند و پیاده نظام شده اند.
این جماعت که انگار رسم شده هر چند سال یک بار حسابی سرکار بروند، اگر یک کمی به خودشان زحمت می دادند و از خودسانسوری و از آن حصار تعیینی سران کذاب افسادات خارج می شدند و کمی به مطالعه ی ریشه ای تر می پرداختند، اوضاع برایشان خیلی بهتر از این بود. شاید برایتان جالب باشد که با خیلی از این ها که درباره روزنامه کیهان و مدیرش دکترحسین شریعتمداری صحبت می کنیم، انگار از ضاله ترین کتب صحبت شده و خواندنش حرام است و لعن بر مسئولش واجب. وقتی عمیق تر با آنها صحبت می کنی درد را می فهمی که سران آن خط، چنان درباره این روزنامه و مسئولش در ذهن این بندگان خدا اراجیف ساخته اند که گویی در این روزنامه جز خرافات و دروغ چیز دیگری نیست. وقتی پیگیر می شوی اکثر قریب به اتفاق مخالفانش اصلا تا به حال چهار شماره متوالی این روزنامه را نخوانده اند که ببینند آیا حرف راست هم درآن نوشته می شود یا نه؟ حال خواندن کتب تاریخی و مرجع و کتب و نشریات سایر افکار پیشکششان.
کاش جوانان ما کمی اهل مطالعه دقیق بودند تا می فهمیدند؛
آنها که امروز در شبکه های ماهواره ای هرشب با یک کروات ظاهرشده و دم از آزادی و آزادی مطبوعات می زنند خود در زمان شاه خائن، سانسورچی و ممیزی مطبوعات بودند....
آنها که امروز ا ز رابطه با آمریکا سخن می گویند دیروز هرکه بر اساس منافع ملی می خواست با آمریکا رابطه بر قرار کند را، به مزدور امپریالیسم بودن متهم می کردند....
آنها که امروز حمایت از حزب الله لبنان را برخلاف منافع ملی می دانند، دیروز پیشنهاد هم پیمانی و برادری با صدام و طالبان در برابر آمریکا می دادند....
آنها که امروز سینه چاک فلان مرجع ساده اندیش شده اند، دیروز بدترین حرف ها را نثارش می کردند و از هر حرفش صدها لطیفه می ساختند....
آنها که امروز از مردم و تورم و معیشت مردم صحبت می کنند، دیروز مردم را لشکر قابلمه به دست فاقد فهم خطاب می کردند....
آنها که امروزبرای ما نطق می کنند، دیروزی هم داشته اند. شناخت دیروزشان و مقایسه با امروزشان فقط کمی مطالعه می خواهد و بس.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر