به نام خدا، اللهم عجل لولیک الفرج
سلام دوستان، موضوعی که امروز به آن می پردازم مسأله پاچه خواری های بیش ازحد اطرافیان مدیر است. این جماعت پاچه خوار همواره مترصد به دست آوردن موقعیتی برای نشان دادن خود به مدیر و دیگرانند و جالب است که سال به سال به آداب و رسومشان اضافه شده و ازهمدیگر گوی سبقت می ربایند. البته به نظر من دلیل گسترش این معضل اخلاقی خواست بعضی مدیران است که با توجه به عدم بلوغ شخصیتی و عدم تطابق شخصیت واقعی آنها با مناصبی که اشغال کرده اند دور از انتظار نمی باشد. در این خصوص حکایتی از گلستان بعدی می آورم و منتظر راهنماییها و نظرات شما هستم:
حکایت
حکیمی به جهت ضرورت مشایعت و استقبال حجاج خانه خدا و زوار عتبات عالیات و ثواب آن داد سخن داده بود و مصداق این امر ناگاه به امر مشایعت و استقبال مدیران در اقلیم پارسیان پرداخت:
مدیران اقلیم پارسیان - دامة مدیریتهم- علی الخصوص بعد از انقراض سلطنت خاندان منحوس پهلوی، هرساله به جهت کسب فیوضات مختلف به قبله گاه وعتبات عالیات و مشهد مقدس مشرف می شوند و سفر کرده اند که:
نخست؛ در آن اراضی سراسر نور با استعانت ازرانت توسل شیعی گناهانشان را تسویه کنند و اندکی از عذاب وجدانشان بکاهند.
دیم ؛ گفته ی بزرگان را که بسیار سفر باید تا پخته شود خامی را جامه ی عمل بپوشانند.
سیم، عاقبت ستمگران را به عینه ببینند، مصداق آیه شریف قل سیروا فی الارض و ... .
رابع؛ با استعانت از تقدس این اماکن متبرک تا دیر زمانی از گزند کلیه حواشی و شایعات ایمن بمانند.
خامس؛ چند روزی به ظاهر، تفویض اختیار کنند و دل معاونان شاد.
سادس؛ ...
روزی به این سفر مقدس مانده در حجره خویش بر کرسی مدیریت از مراجعان و اقارب و زیردستان خداحافظی می نمایند که خداحافظی و حلالیت این صنف تنها از یک نفر کافی است تا جملگی عملگان تشکیلات و دیوانیان و اربابان رجوع متوقع، مطلع گردند و برای عرض ارادت و چاکری روزشماری کنند.
در مدت سفرمدیر، معاونین و مشاورین و مجالسین و زیردستان زیرک، لحظه به لحظه جویای احوال آن معظم له اند و لحظه شماری که چه زمانی این قافله نورانی از سفر بازگردد وبارجعتش، فی الفور، با تاج گلی بزرگ و بعضا با ذبح گاووگوسفند واشتر-اغلب از بیت المال مسلمین- به استقبال مدیر رفته ، درخانه یا پایانه و هی صلوات چاق کنند و به به و چه چه کنند که خدا چنین سفر متبرکی را نصیب همه مومنان و مومنات کناد و شما را الله واولیاءالله طلبیده بودند!؟!.
مدیر نیز با کمی خضوع و متانت از این همه زحمت ابراز تشکر می نماید و ازراضی نبودنش به این همه در سختی افتادن دیگران- خود نیک می داند که بهترو بیشترازاین را می خواسته- . سپس از تقدس سفر و احتمالا خوابی که تأیید قبولی سفرش دیده و دیدن چند نفر از حضار در آن مکان مقدس و راحتی روح و روانش و تمدد اعصاب و استراحت اعضا و جوارح و بازیابی قدرت تحلیل رفته اش از برکات این سفر ، اسب فصاحت در میدان بلاغت بجهاند و میهمانان نیز با نظمی اکمل و به مانند بزان اخوش، کله بجنبانند و با چشم و دهانی به غایت باز به استماع سخنان آن معظم له بپردازند.
مدیر درحین وعظ و خطابه به چهره حضار خوب مداقه کند و همه را به خاطرمبارک بسپارد که این نکات نیز در امر انتصابات و مزایا و جیره و مواجب، الحق و الانصاف دخیلند. آنان که در هنگام وداع مغموم ترند و محزون و در موعد استقبال شادتر و گشاده روتر و دیده هاشان اشکبار و آنان که زودتر به عرض خیرمقدم روند و پابوس مسلما و محققا اولی ترند به سایر نفوس در انتصاب و ارتقا و جیره و مواجب.
حجکم مقبول و سعیکم مشکور.
مشایعتکم مصدق و استقبالکم موید.
سلام دوستان، موضوعی که امروز به آن می پردازم مسأله پاچه خواری های بیش ازحد اطرافیان مدیر است. این جماعت پاچه خوار همواره مترصد به دست آوردن موقعیتی برای نشان دادن خود به مدیر و دیگرانند و جالب است که سال به سال به آداب و رسومشان اضافه شده و ازهمدیگر گوی سبقت می ربایند. البته به نظر من دلیل گسترش این معضل اخلاقی خواست بعضی مدیران است که با توجه به عدم بلوغ شخصیتی و عدم تطابق شخصیت واقعی آنها با مناصبی که اشغال کرده اند دور از انتظار نمی باشد. در این خصوص حکایتی از گلستان بعدی می آورم و منتظر راهنماییها و نظرات شما هستم:
حکایت
حکیمی به جهت ضرورت مشایعت و استقبال حجاج خانه خدا و زوار عتبات عالیات و ثواب آن داد سخن داده بود و مصداق این امر ناگاه به امر مشایعت و استقبال مدیران در اقلیم پارسیان پرداخت:
مدیران اقلیم پارسیان - دامة مدیریتهم- علی الخصوص بعد از انقراض سلطنت خاندان منحوس پهلوی، هرساله به جهت کسب فیوضات مختلف به قبله گاه وعتبات عالیات و مشهد مقدس مشرف می شوند و سفر کرده اند که:
نخست؛ در آن اراضی سراسر نور با استعانت ازرانت توسل شیعی گناهانشان را تسویه کنند و اندکی از عذاب وجدانشان بکاهند.
دیم ؛ گفته ی بزرگان را که بسیار سفر باید تا پخته شود خامی را جامه ی عمل بپوشانند.
سیم، عاقبت ستمگران را به عینه ببینند، مصداق آیه شریف قل سیروا فی الارض و ... .
رابع؛ با استعانت از تقدس این اماکن متبرک تا دیر زمانی از گزند کلیه حواشی و شایعات ایمن بمانند.
خامس؛ چند روزی به ظاهر، تفویض اختیار کنند و دل معاونان شاد.
سادس؛ ...
روزی به این سفر مقدس مانده در حجره خویش بر کرسی مدیریت از مراجعان و اقارب و زیردستان خداحافظی می نمایند که خداحافظی و حلالیت این صنف تنها از یک نفر کافی است تا جملگی عملگان تشکیلات و دیوانیان و اربابان رجوع متوقع، مطلع گردند و برای عرض ارادت و چاکری روزشماری کنند.
در مدت سفرمدیر، معاونین و مشاورین و مجالسین و زیردستان زیرک، لحظه به لحظه جویای احوال آن معظم له اند و لحظه شماری که چه زمانی این قافله نورانی از سفر بازگردد وبارجعتش، فی الفور، با تاج گلی بزرگ و بعضا با ذبح گاووگوسفند واشتر-اغلب از بیت المال مسلمین- به استقبال مدیر رفته ، درخانه یا پایانه و هی صلوات چاق کنند و به به و چه چه کنند که خدا چنین سفر متبرکی را نصیب همه مومنان و مومنات کناد و شما را الله واولیاءالله طلبیده بودند!؟!.
مدیر نیز با کمی خضوع و متانت از این همه زحمت ابراز تشکر می نماید و ازراضی نبودنش به این همه در سختی افتادن دیگران- خود نیک می داند که بهترو بیشترازاین را می خواسته- . سپس از تقدس سفر و احتمالا خوابی که تأیید قبولی سفرش دیده و دیدن چند نفر از حضار در آن مکان مقدس و راحتی روح و روانش و تمدد اعصاب و استراحت اعضا و جوارح و بازیابی قدرت تحلیل رفته اش از برکات این سفر ، اسب فصاحت در میدان بلاغت بجهاند و میهمانان نیز با نظمی اکمل و به مانند بزان اخوش، کله بجنبانند و با چشم و دهانی به غایت باز به استماع سخنان آن معظم له بپردازند.
مدیر درحین وعظ و خطابه به چهره حضار خوب مداقه کند و همه را به خاطرمبارک بسپارد که این نکات نیز در امر انتصابات و مزایا و جیره و مواجب، الحق و الانصاف دخیلند. آنان که در هنگام وداع مغموم ترند و محزون و در موعد استقبال شادتر و گشاده روتر و دیده هاشان اشکبار و آنان که زودتر به عرض خیرمقدم روند و پابوس مسلما و محققا اولی ترند به سایر نفوس در انتصاب و ارتقا و جیره و مواجب.
حجکم مقبول و سعیکم مشکور.
مشایعتکم مصدق و استقبالکم موید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر