به نام خدا، اللهم عجل لولیک الفرج، سلام
درمحرم امسال هم مثل سالهای قبل عده ای ضمن اطلاع از حرام بودن عمل موهن قمه زنی، در نقاطی از کشور اقدام به قمه زنی کردند. در یکی از شهرستانهای هم جوار شهر اصفهان نیز این مساله به صورت حاد دیده می شود که تقریبا در بین اقشار پایین جامعه رواج پیدا کرده است. البته در محلات مختلفی که اندیشمندان و انسان های آگاه و شیعیان واقعی وجود دارد، این موارد کمتر دیده می شود و با فرهنگ سازی توسط این عده و دعوت از سخنرانان و دانشمندان بنام و برپایی مراسم نوحه خوانی و سینه زنی و روضه های حقیقی روز به روز به مستمعین خود می افزایند. البته دشمن نیز بیکار ننشسته و با تمام تلاش و صرف هزینه های سنگین اقدام به ترویج این عمل خرافی وموهن می نماید.
نسبت به حرمت و همچنین ریشه ی این عمل بحث مفصل تاریخی – امنیتی است که انشاالله در فرصتی دیگر به تفصیل به آن خواهم پرداخت اما غرض از نوشتن این وجیزه خاطره ای است که یکی از دوستان عزیزم که در شهرستان مذکور زندگی می کند برایم نقل کرده است. این برادر گرامی از جوانان متعهد و انقلابی و مومن و حلال خور و نمونه یک بچه مسلمان واقعی است که از محرمات دوری می کند و در واجب و مستحبات دینش کوشاست.
ایشان برایم نقل می کرد که تحت تاثیر جو محلی و همچنین چند روحانی سنتی به قمه زنی تشویق شدم. در تاسوعای چند سال پیش به شدت بر سر دوراهی بودم که آیا این کار را انجام دهم یا نه؟ جو محل آن گونه بود که این عمل آخر ثواب و عشق به امام حسین است و از سوی دیگر مقام معظم رهبری امام خامنه ای این عمل را حرام و موجب وهن شیعه دانسته بود. به شدت بر سر دوراهی بودم و در تصمیم گیری مردد. آخر پس از نماز عشا از خدا خواستم که خودش حقیقت را نشانم دهد و خودم را به او سپردم و آخر شب به یکی از منازلی که صبح عاشورا در آن قمه می زدند رفتم. با حالی زار و روحی پریشان به خواب رفتم، صبح با صدای اذان مسجد محله از خواب برخواستم و وضو گرفتم و نماز صبح را خواندم. ناگهان به خود آمدم دیدم انگار غیر از من کسی برای نماز برنخواسته، شک کردم و در بین برادرانی که حدودا صد نفری بودند قدم زدم. انگارنه انگار که اذان گفته شده، خواب خواب بودند. با خودم گفتم که احتمالا قبل از آنکه آفتاب بزند نمازشان را خواهند خواند. اما چه عرض کنم که یکی از آنها از جایش تکان نخورد. نزدیکی های طلوع خواستم چند تایی از آنها را ازخواب برای نماز بیدار کنم ولی فقط فحش خوردم. پس از طلوع آفتاب میاندارشان آمد و طبق مراسم خودشان همه قمه زدند و با سر و روی خونین و حیدر حیدر گویان به خیابان ریختند من هم از همان راه که آمده بودم باز گشتم و خدا را شکر کردم که پرده از چشمم برداشت تا حقیقت را ببینم. بلی اینان که واجب دین خود را انجام نمی دهند چه طور بر مستحبی مشکوک که موجب وهن دین می شود این گونه اصرار دارند. همین مساله باعث شد که به درستی فتوای امام خامنه ای ایمان بیاورم و در محله مان از مخالفان پروپا قرص قمه زنی شوم....
دوستی که این خاطره را برایم نقل کرده حی و حاضراست لیکن چون ممکن است راضی نباشد از ذکر نامش خودداری میکنم. البته لازم به ذکر است که همه ی قمه زنها الزاما تارک الصلاه نیستند لیکن اکثریت قریب به اتفاق آنان راه را اشتباه می روند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر