به نام خدا
سلام دوستان؛اگر خدا قسمتتان کرده باشد و به دیدار حاجیان بازگشته از خانه خدا رفته باشید -بعضا از خدا برگشته- یک سری حرف های کلیشه ای از آنان خواهید شنید؛ پس از ابراز ناراحتی از وضع موجود اداری، سیاسی، اقتصادی و اداری کشور، گویی که این ها اصلا تا به حال در این مملکت نبوده اند و به جای آنکه سهم خود را دراین ناهنجاری ها جستجو کنند به گفتن دریغ های مبهم می پردازند و آخرهم هیچ و هیچ. شما هیچ نتیجه ای غیر از حسرت خوردن به جوامع سایر ملل نخواهید برد و هیچ کس هم راه اصلاح را به شما نخواهد گفت.
دل خوش از آنیم که حج می رویم
غافل از آنیم که کج می رویم
کعبه، به دیدار خدا می رویم
او که همین جاست کجا می رویم
حج به خدا جز به دل پاک نیست
شستن غم از دل غمناک نیست
دین که به تسبیح و سرو ریش نیست
هرکه علی گفت که درویش نیست
صبح به صبح در پی مکر و فریب
شب همه شب گریه و ام یجیب
حال جهت تلطیف روحیه ی دوستان عزیزم این مساله را در قالب یکی از حکایات گلستان بعدی خودم می آورم امید وارم دوستان خوششان بیاید و با نظرات خود مرا راهنمایی و نصیحت کنند:
حکایت حج مدیر
مدیری از سفر حجاز برگشته در مجلس خوشامد گویی و حجکم مقبول گویی عملگان تشکیلات وسایر دیوانیان داد سخن داده بود و از مشاهدات و مکاشفات خود از این سفر روحانی می فرمود:
در آن وادی مقدس و در سرزمین وحی که بودیم هرچه دیدیم خوب بود و هرچه کردیم، مقدس و هر چه خوردیم شیرین تر و خوشگوار تر از آن به دل و روده مان سرازیر نشده بود تا به حال و... . از امارات آن اقلیم که یک شبه چند اشکوب بر هر امارت افزایند و شوارع آن که مملو خودروهای ساخته یانکی ها به هر نوع و رنگی است و... . وقت صلاۀ که جمله بازاریان و عمال و دیوانیان به مساجد رفته و نماز را به جماعت و در اول وقت وپنج نوبت اقامه کنند و کس جسارت و شهامت سرقت یک نخود از این همه دکان تا خرخره مملو از کالا را ندارد و آنکه همچون خریتی نماید فی الفور دستش را به اذن مفتی قطع کنند و حد زنند و ... . ما اسلام در آنجا دیدیم و مسلمان هم.
جماعت حاضر با چشمان ازهم گشاده و دهان باز و سکوت مستدام به استماع سخنان حکیمانه مدیر می نشینند و هر زمان مدیر اظهار شگفتی کنند، آنان نیز به هیجان آمده و شگفت زده می گردند و هرزمان مدیر را خوش آید، آنان با تمام وجود ابراز شادمانی نمایند. اما هیچ دست از منصب و مواجب شسته ای نخواهی یافت که چند سوال کند تا مدیر جواب گوید و رو کم کند وسخن کوتاه:
نخست؛ اگر در اقلیم تازیان مسلمان دیدند و در اقلیم پارس نه، بدان جهت است که طایفه مدیران پارسند که بعضا مسلمان نیستند و رعیت به دین اینان.
دیم؛ اگر از نماز اول وقت و جماعت پر شکوه آنان با حسرت تکلم کنند ، خود خوب واقفند که در تشکیلات دیوانی اقلیم پارسیان ،علی رغم نامه ها و بخشنامه های مکرر و متواتر، جایی برای نماز اول وقت نگذاشته اند و اگر عمله به آن مبادرت و اصرار ورزد باید آماده همه گونه حرف و حدیث از جانب همقطاران و اکابرتشکیلات و ارباب رجوع باشد.
سیم؛ اگر حسرت آن همه اجرای شرع مقدس اسلام را می خورند چرا بیرق آن برافراشته نمی سازند تا چاکران به اجرای آن در زیر سایه خداوندگار تشکیلات همت گمارند.
رابع؛ اگر در سرزمین حجاز خوب مداقه کرده باشند خواهند فهمید که آن صلابت ظاهری اسلام هم به همت شرطیان و آمرین معروف و ناهیان از منکر است که به کثرت و علنا به این امر مقدسند و در این اقلیم چه؟ بایسته است از این مدیر سوال شود که در تشکیلات تحت امرش، جایی برای انتقاد و منتقدین و آمرین به معروف و ناهیان از منکر گذاشته است یا هرکدام را به نحوی تارو مار کرده و بعضا با انواع مکاید و حیل سرشان را زیر آب برده و یا برای همیشه عزلت نشین.
خامس؛ وقتی از آبادانی آن اقلیم و رفاه رعیت آن گویند، گویی فراموش کرده اند که آبادانی و رفاه حاصل کار جمیع نفوس یک ملت است و مدیران در این امر اولی تر. پس اگر نقصانی در آن است از صدارت همین مدیران همیشه منتقد به دیگران است و آنان بیشتر مستحق سرزنش اند.
سادس؛...
ای کاش که اینان این سخنان را نمی گفتند و بیشتر تفکر می کردند و بعد عمل .... . ای کاش حاضرین هم سوالی می کردند که چرا....؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر